همراه با خلیل: گزارش سفر حج مرحوم آیه الله کاشانی در سال 1331

مشخصات كتاب

سرشناسه : قاضی عسکر، سیدعلی، 1325 -

عنوان و نام پديدآور : همراه با خلیل: گزارش سفر حج مرحوم آیه الله کاشانی در سال 1331 / علی قاضی عسکر.

مشخصات نشر : تهران : مشعر، 1384.

مشخصات ظاهری : 101 ص.: مصور، عکس؛ 13 × 20 س م.

شابک : 4500 ریال : 964-7635-84-2

وضعیت فهرست نویسی : فاپا

يادداشت : اطلاعات جامع مربوط به گزارش سفر در کتاب حاضر بر اساس اظهارت محمدعلی سیگاری، یکی از همراهان سفرحج می باشد.

یادداشت : کتابنامه به صورت زیرنویس.

موضوع : کاشانی، ابوالقاسم، 1264-1340 -- خاطرات.

موضوع : حج -- خاطرات

موضوع : زیارتگاه های اسلامی -- عربستان سعودی -- مکه

موضوع : زیارتگاه های اسلامی -- عربستان سعودی -- مدینه

رده بندی کنگره : BP188/8/ک184ق2 1384

رده بندی دیویی : 297/357

شماره کتابشناسی ملی : م 84-16634

ص:1

اشاره

ص:2

ص:3

ص:4

ص:5

ص:6

ص: 7

مقدمه

آيةاللَّه سيد ابوالقاسم كاشانى در سال 1264 ه ش در تهران متولد شد.

پدرش مرحوم آيةاللَّه آقاى حاج سيد مصطفى حسينى كاشانى از بزرگان دين و از اعاظم فقها و مراجع تقليد عصر خود بود كه در محضر بزرگانى همچون مرحوم حاج شيخ محمدتقى صاحب حاشيه معالم، تلمذ نموده و از وى اجازه اجتهاد دريافت كرده بود. ايشان در سال 1313 ه ق به عراق و حرمين شريفين مسافرت و پس از بازگشت، در نجف مجاور شد و به تدريس و تربيت طلاب علوم دينى پرداخت. با شروع جنگ جهانى اول و تجاوز استعمارگر انگليس به عراق، از رهبران و طلايه داران نهضت ضد استعمارى بود و سرانجام پس از عمرى مبارزه و تدريس در سال 1333 ه ق بيمار و در كاظمين اقامت گزيد و در همان جا به ديدار حق شتافت و در جوار حضرت موسى بن جعفر عليه السلام مدفون گرديد.

فرزند ايشان مرحوم آيةاللَّه سيد ابوالقاسم كاشانى، در چنين خانواده و محيطى به دنيا آمد و تربيت شد. وى در سن 16 سالگى همراه با پدر به

ص: 8

عتبات و سپس به حج مشرف شد و پس از مراجعت از حج، همچون پدر در نجف اشرف اقامت گزيد و در محضر پدر بزرگوارش و نيز مرحوم آيةاللَّه آخوند خراسانى و مرحوم آيةاللَّه حاج ميرزا حسين خليلى تهرانى و ديگر علما به تحصيل پرداخت. در سن 25 سالگى به درجه اجتهاد نائل آمد و در علوم دينى و حوزوى به حدى رشد كرد كه مرحوم آيةاللَّه ميرزا محمدتقى شيرازى مرجع بزرگ شيعه، برخى از موارد استفتاءات خود را كه در آنها احتياط مى كردند براى اظهار نظر به ايشان ارجاع مى داد.

آيةاللَّه كاشانى مردى عالم، مجتهدى وارسته و دانشمندى آگاه به زمان بود. در نجف مدرسه اى به نام «مدرسه نوين علوى» تأسيس كرد كه علاوه بر علوم و معارف اسلامى، رياضيات و حتى فنون نظامى نيز در آن تدريس مى شد.

با توجه به مبارزات پدر و آشنايى با توطئه استعمارگران در بسيارى از مسائل سياسى زمان خود حضور داشت و هنگام بسته شدن قرارداد استعمارى سال 1919 م در عراق، همراه با علماى بزرگ فتواى جهاد داد و با عشاير عرب بر ضد نيروهاى استعمارى و اشغالگر به جنگ پرداخت و خود همراه با مرحوم آيةاللَّه آقاى حاج سيد محمدتقى خوانسارى، سلاح برداشت و به ميدان جنگ رفت. ايشان علاوه بر عضويت در «هيأت عالى انقلابيون»، يكى از چهار عضو «كميته عالى جنگ حكومت انقلاب» نيز بود و با اين كه آن جنگ حدود شش ماه طول كشيد، لباس رزم از تن بيرون نكرده و لحظه اى از جهاد و مبارزه بازنايستاد و تا سال 1920 م در عراق يكى از كارگردانان ميدان سياست و جنگ عليه متجاوزان انگليسى به شمار مى آمد.

ص: 9

پس از شكست انقلابيون و سلطه انگليسى ها بر عراق، كميسر عالى انگليس در بغداد تسليم هفده نفر از سران انقلاب، كه يكى از آن ها مرحوم آيةاللَّه كاشانى بود را، از شروط صلح با عراق تعيين كرد و حكم اعدام ايشان غياباً صادر گرديد. از اين رو، وى شبانه به سوى ايران حركت و در 30 بهمن 1299 ه ش، سه روز قبل از كودتاى رضاخان وارد تهران شد و مورد احترام و تجليل مردم و مسؤولان وقت قرار گرفت.

با شكل گيرى حكومت رضاخان و اجراى توطئه هاى پى درپى ضد دينى، از جمله خلع لباس روحانيون، ماجراى كشف حجاب، ديدار او با آتاتورك در تركيه و ... مرحوم كاشانى بار ديگر مبارزات خود را آغاز و عليه رژيم پهلوى وارد عمل شد. و در نتيجه توانست از خلع لباس بسيارى از روحانيون جلوگيرى كند.

ايشان از جمله شخصيّت هايى بود كه براى روحانيون مجوز داشتن لباس روحانيت صادر مى كرد و بر اساس همين اختيارى كه داشت، بسيارى از علما و روحانيون محترم تهران و شهرستان ها موفق شدند لباس روحانيت خود را حفظ كنند.

آية اللَّه كاشانى همچنين در مقابله با پديده كشف حجاب برخوردى جدّى داشت و توانست از اجراى بسيارى از توطئه ها در اين زمينه جلوگيرى نمايد.

پس از شهريور 1320 و عزل رضاخان از سلطنت، دولت انگليس از طريق نخست وزير وقت، فشار را بر ايشان بيشتر كرده و سرانجام در 27 خرداد سال 1323 ه، وى را در گلاب دره شميران دستگير و بازداشت كردند و پس از يكسال زندگى مخفى، چهارده ماه نيز در زندان هاى نيروهاى

ص: 10

متفقين در شهرهاى رشت، اراك و كرمانشاه به سر برد.

در دوره چهاردهم مجلس شوراى ملى با اين كه در خفا به سرمى بردند در آذرماه 1322 ه. ش. توسط مردم به نمايندگى مجلس انتخاب، ولى به دستور فرماندارى نظامى و انگليسى ها، از ورود ايشان به مجلس دوره چهاردهم جلوگيرى شد و نام ايشان را حذف و به زندان روس ها در رشت فرستاده شدند.

با پايان يافتن جنگ جهانى دوم در سال 1234 ه ش دستور آزادى ايشان صادر و در 27 شهريور همان سال در ميان استقبال با شكوه مراجع و علما و اهالى قم وارد اين شهر شد و سپس به تهران آمد.

در 26 تيرماه سال 1325 ه ش در حالى كه در يك سفر مبارزات انتخاباتى، براى تشويق مردم جهت شركت در انتخابات و انتخاب نمايندگان واقعى خود، از تهران به قصد مشهد مقدّس در حركت بود، به دستور نخست وزير وقت، در سبزوار بازداشت و از آنجا به روستاى بهجت آباد قزوين تبعيد و پس از مدّتى به قزوين منتقل گرديد و سرانجام در آبان 1325 ه. ش. آزاد و پس از توقّف كوتاهى در برخى شهرها به تهران بازگشت.

در يازدهم دى ماه 1326 ه ش با صدور اطلاعيه اى نسبت به تشكيل دولت غاصب اسرائيل اعلام خطر كرد، سپس مردم را به تظاهرات به نفع مردم فلسطين دعوت نمود كه در نتيجه در 20 دى ماه سال 1326 ه ش، حدود سى هزار نفر از مردم تهران به دعوت ايشان در مسجد سلطانى (امام خمينى فعلى) اجتماع كردند، ليكن دولت وقت از سخنرانى ايشان در اين اجتماع جلوگيرى كرد.

آيةاللَّه كاشانى بار ديگر در 28 ارديبهشت سال بعد، اعلاميه اى صادر و

ص: 11

مردم را به اجتماع در روز جمعه 31 ارديبهشت 1327 ه ش به همدردى با ملت فلسطين فراخواند.

به دنبال تيراندازى به شاه در 15 بهمن 1327 ه ش در همان شب آيةاللَّه كاشانى را به اتّهام نقش داشتن در اين ترور نافرجام كه در اساس واقعيّت نداشت دستگير و شبانه در سرماى سخت زمستان به قلعه فلك الافلاك خرّم آباد منتقل و زندانى كردند و سپس ايشان را به كرمانشاه و پس از آن به بيروت لبنان تبعيد كردند.

ايشان در 21 فروردين سال 1329 ه ش و در دوره شانزدهم مجلس شوراى ملى بار ديگر توسط مردم به نمايندگى مجلس انتخاب شد و با درخواست علما و روحانيون، بازاريان و اصناف و برخى احزاب سياسى، پس از يك سال و چهارماه تبعيد در لبنان آزاد و در روز 20 خرداد 1329 ه ش وارد فرودگاه مهرآباد تهران شد و استقبال بى سابقه اى از ايشان به عمل آمد.

از اين سال به بعد مبارزات مرحوم آيةاللَّه كاشانى وارد مرحله ديگرى شد.

وى طرح وحدت كشورهاى اسلامى را مطرح ساخت و سپس جبهه واحدى از نيروهاى مذهبى و ملى ايجاد كرد و به دنبال تحقق ملى شدن صنعت نفت برآمد. در 18 بهمن سال 1330 ه ش بار ديگر ايشان به نمايندگى دوره هفدهم مجلس شوراى ملى از حوزه تهران انتخاب شد.

به دنبال كناره گيرى مصدق در 25 تير 1331 ه. ق. و روى كار آمدن دولت قوام، مرحوم كاشانى كه رهبرى نهضت را برعهده داشت، مردم را به قيام فراخواند و با كشته و مجروح شدن تعدادى از مردم، سرانجام حكومت قوام ساقط و مصدق با فداكارى مرحوم آيةاللَّه كاشانى و ملّت، پيروزمندانه به قدرت بازگشت. اما پس از فعل و انفعالات و حوادث گوناگون، اختلافات

ص: 12

ميان ايشان و مصدق آغاز و رفته رفته وسيع و بحرانى شد و درنتيجه اقتدار ملى دچار آسيب گشت و ستمگرانى كه از عرصه حكومت كنار گذاشته شده بودند، بار ديگر به قدرت بازگشتند و حكومت رادر اختيار گرفتند و دورانى تاريك و سياه را براى ايرانيان به وجود آوردند كه ما در اين مقدمه به دنبال بيان آن نيستيم.

آيةاللَّه كاشانى سرانجام در 23 اسفند 1340 ه ش پس از مدتى كسالت در تهران وفات يافت و در جوار حرم حضرت عبدالعظيم عليه السلام به خاك سپرده شد. (1) 1 وى به هنگام مرگ از مال دنيا جز يك خانه موروثى كه آن هم در مقابل ده هزار تومان قرض در رهن بود، چيزى از خود به جاى نگذاشت. (2) 2 ما در اين نوشتار تلاش كرده ايم تا بخش بازگو نشده اى از زندگى و افكار مترقى آن عالم فرزانه و مجاهد نستوه را در اختيار علاقمندان به اينگونه آثار قرار دهيم، اميد آنكه براى خوانندگان محترم مفيد و سودمند باشد.

در پايان از عزيزانمان در مركز مطالعات و تحقيقات وزارت امور خارجه و نيز برادر ارجمند جناب آقاى دكتر محمود كاشانى كه اطلاعات ارزشمندى را در رابطه با اين سفر در اختيار اينجانب قرار دادند صميمانه تشكّر و سپاسگذارى مى نمايم.

مؤلّف


1- روحانى مبارز آيةاللَّه سيد ابوالقاسم كاشانى به روايت اسناد، ج 1
2- همان، ج 2، ص 619

ص: 13

آغاز راه

مرحوم آية اللَّه كاشانى دو بار بيشتر به حج مشرّف نشده اند؛ تشرّف نخست، در سال 1316 ه. ق. (1) 3 در سن 16 سالگى، همراه پدر بزرگوارش، از طريق عتبات عاليات بود و تشرّف دوم، در سال 1331 ه. ش. بود كه سمت رياست مجلس شوراى ملى را بر عهده داشت گرچه در مجلس حضور نيافت.

ايشان بر اساس نامه اى كه در تاريخ 6 رجب 1369 ه. ق، خطاب به آقاى محمّد باقر ترقى مرقوم داشته اند، ظاهراً سفرى هم به عمره داشته اند كه اين سفر در 4/ 2/ 1329 ه. ش. و زمانى كه معظّم له در بيروت تبعيد بوده اند انجام شده است. (2) 4


1- . تاريخ و فرهنگ معاصر، 7- 6، ص 191
2- . بسم اللَّه الرحمن الرحيم خدمت جناب مستطاب آقاى محمّدباقر ترقى دامت تأييداته عرض مى شود تبريكات صميمانه و عواطف خداپسندانه آقاى عزيزم باعث مسرّتم گرديد. هرچند سرور در قلب حزينم راه ندارد، اميدوارم در اين سال جديد سركار و همه دوستان و آقايان عزيزم مشمول عنايات الهيّه والطاف غيبيّه باشيد. خداوند فرج آل محمّد صلى الله عليه و آله را نزديك فرمايد. از تأخير جواب كه مستند به تشرف به مدينه منوّره و مكّه معظّمه بوده معذرت مى خواهم. در آن اماكن شريفه دعاگو و نائب الزياره همه دوستان بوده ام. خداوند مستجاب فرمايد. ايّام به كام باد. الاحقر ابوالقاسم الحسيني الكاشاني

ص: 14

دوّمين سفر

از سفر نخست ايشان اطلاعات خاصى در دست نيست، ليكن سفر دوم از اهميت ويژه اى برخوردار گرديد كه در اين نوشتار، اطلاعات جامع مربوط به اين سفرِ مهم و تاريخى را در اختيار خوانندگان گرامى قرار مى دهيم. اميد آنكه مورد استفاده واقع شود.

نگارنده براى دستيابى به اطلاعات مربوط به اين سفر، ابتدا در صدد شناسايى و ديدار با برخى از همسفرانِ مرحوم آيت اللَّه كاشانى برآمد، تابراساس اظهارات و مشاهدات ايشان، خاطرات سفر را به صورت مستند ذكر كند ليكن متأسفانه، پس از جستجو روشن شد كه از همراهان و همسفران حجّ ايشان، جز آقايان دكتر شروين و حاج محمدعلى سيگارى، كسى باقى نمانده و بقيّه زندگى را بدرود گفته اند.

تلفن آقاى دكتر شروين را از آقاى دكتر محمود كاشانى گرفته و با ايشان تماس برقرار نمودم، كمى بيمار بودند و اظهار داشتند ان شاء اللَّه بعد از بهبودى، آمادگى براى گفتگو را خواهم داشت.

ص: 15

پس از مدتى بار ديگر تماس گرفتم با كمال تأسّف پاسخ شنيدم كه چند روز است ايشان از دارد نيارفته اند و بدين سان، از مصاحبه با نامبرده محروم شدم!

تصوير آقاى محمّدعلى سيگارى

به سراغ آقاى «حاج محمد على سيگارى»، يكى از همراهان ايشان در سفر حج، كه هنگام ديدار، رياست شركت حمل و نقل هيراد را بر عهده داشتند، رفتم.

ايشان با روى باز استقبال كرده و آگاهى هاى خود از اين سفر را به اين شرح در اختيار ما گذاشتند:

«دوستى داشتم به نام آقاى حاج محمد باقر نيك نژاد كه از تمكّن مالى خوبى برخوردار بود. روزى همراه او براى ديدن مرحوم آيت اللَّه كاشانى، كه در آن زمان؛ يعنى سال 31 ه. ش. رييس مجلس بودند، به منزل يكى از علاقمندان ايشان، به نام آقاى حبيب اللَّه مفيد اصفهانى رفتيم. خانه وى سالن بزرگى داشت، مرحوم كاشانى در كنار آن نشسته بود و جمعى؛ از جمله برخى طلاب علوم دينى در محضر ايشان بودند.

يكى از طلبه ها از ايشان خواست تا امسال برنامه ريزى كرده و

ص: 16

ان شاء اللَّه به حج مشرّف شوند؟

مرحوم آقا پاسخ دادند: من پول ندارم كه به حج بروم! مرحوم محمد باقر نيك نژاد بلافاصله گفت:

جناب عالى اگر تصميم رفتن به حج را داريد، همراه با شانزده نفر ديگر همگى ميهمان من باشيد، هزينه سفر را اين جانب تأمين مى كنم.

آقا تشكّر كردند و ديگر دنباله صحبت گرفته نشد و ما دقايقى بعد خداحافظى كرده، از آن منزل بيرون آمديم.

پس از خروج از منزل، به مرحوم نيك نژاد گفتم: خداوند پدرت را بيامرزد! اين چه صحبتى بود كردى؟ ما كه نه عُرضه اين كار را داريم و نه ابزار و وسايلى كه بتوانيم چنين هيئت بلند پايه اى را در سفر مهمّ مكه تدارك كنيم!

وى پاسخ داد: كار نداشته باش، من تمام مخارج و هزينه هاى آن را پرداخت مى كنم.

گفتم: موضوع مخارج سفر نيست، امكانات سفر را چگونه فراهم مى كنى؟

گفت: مهم نيست. گذشته ازاين، من سخنى راگفتم، معلوم نيست اصلًا عملى شود يا نه؟

فرداى آن روز حضرت آيت اللَّه پيغام دادند كه شناسنامه ها را

ص: 17

آماده كنيد تا بفرستيم گذرنامه تهيه كنند.

گفتم: حالا صبر كنيد، چرا به اين زودى؟!

پاسخ دادند: حالا گذرنامه ها را تهيّه مى كنيم ببينيم چه مى شود؟

اين خبر كم كم به گوش آقاى حمزه غوث سفير وقت عربستان درايران رسيده بود و او در همين رابطه به دفتر ما آمد و گفت:

شنيده ام شما ميزبان حضرت آيت اللَّه كاشانى هستيد؟ به من دستور داده اند تا از شما سؤال كنم چند نفر هستيد و چه مدت در آنجا خواهيد ماند؟ و چه روزى حركت خواهيد كرد؟

به ايشان پاسخ داديم: شانزده نفر هستيم و حدود 21 روز نيز سفر حج ما طول خواهد كشيد.

اظهارات سفير عربستان تا حدودى به ما آرامش داد و فهميديم كه آن ها در زمينه امكانات و تداركات اين سفر مهمّ، ما را يارى خواهند كرد.» (1) 5


1- . پس از آن كه دولت سعودى از تصميم آيت اللَّه كاشانى با خبر مى شود، به طور رسمى ايشان را دعوت و در طول سفر نيز امكانات لازم را در اختيار ايشان و همراهان قرار مى دهد و در نتيجه نگرانى آقاى سيگارى از ناتوانى در تدارك اين سفر برطرف مى گردد. آقاى حسن گرامى، داماد دختر مرحوم آية اللَّه كاشانى نيز در اين زمينه مى گويد: آقاى حمزه غوث سفير عربستان به منزل ما كه در آن موقع حضرت آية اللَّه آنجا تشريف داشتند آمد و دعوت نامه را به ايشان تقديم كرد، به بنده نيز گفت يك كارت دعوت هم به نام شما صادر گرديده است. در اواخر آن روز پدرم از دفتر كار خود به منزل آمدند و پس از اطلاع از موضوع اظهار كردند: من از اين دعوت استفاده مى كنم. من نيز با توجّه به اينكه ايشان هم پدرم بودند و هم بزرگتر و شايسته تر، پذيرفتم امّا چند روز بعد كه آقاى سفير براى اطلاع از چگونگى كار آمده بود، از جريان پدرم مطّلع شد و اظهار داشت، براى شما هم تقاضاى دعوت نامه خواهيم كرد، ولى پدرم با توجّه به اينكه دفتر كار تعطيل مى شد و در امور مربوط به منزل در غياب من و پدر و نيز حضرت آيةاللَّه كاشانى خلل ايجاد مى شد، مصلحت نديدند كه هر دو مشرف شويم لذا من از رفتن به حج صرفنظر كردم. آقاى گرامى در ادامه به نكته مهمّى در زمينه مخالفت دولت مصدّق با اعزام ايرانيان به حج در سال 1331 ه. ش. و نيز عدم صدور گذرنامه براى آنان اشاره كرده مى گويد: به طورى كه اطلاع داريد در تاريخ 26/ 4/ 1331 ه. ش، آقاى دكتر محمّد مصدّق نخست وزير، پس از ملاقات با محمّدرضا شاه و بدون مذاكره با حضرت آيةاللَّه كاشانى و جبهه ملّى و حتّى ياران خود، از مقام نخست وزيرى استعفا و به احمد آباد رفت و در حالى كه مردم در حيرت و سرگردانى فرورفته بودند، مرحوم آيةاللَّه كاشانى با اطلاعيه مهمّ و سرنوشت ساز خود، مردم را به مبارزه بى امان با دولت انتصابى شاه يعنى قوام السلطنة دعوت و تأكيد كردند، مبارزات خود را تا سرنگونى دولت قوام و بازگشت دكتر مصدّق ادامه دهند. ايشان فرمودند: من خود كفن خواهم پوشيد و به مبارزه تا پيروزى ادامه خواهم داد، از اين رو دولت قوام پس از كشتار 30 تير ناچار به استعفا شد و دكتر مصدّق با اختيار بيشترى زمام امور را در دست گرفت. ليكن عليرغم فداكارى هاى مرحوم آيةاللَّه كاشانى و مردم، دكتر مصدّق در رابطه با نامه آيةاللَّه كاشانى به وى در زمينه پاره اى انتصاب هاى نادرست و عدم صدور گذرنامه براى متقاضيان حج، عكس العمل ناپسندى انجام داد به شكلى كه آيةاللَّه كاشانى به صورت قهر تهران را ترك كردند. چند روز بعد آقاى شيخ بهايى مسؤول دفتر آقاى دكتر مصدّق تلفنى با اينجانب تماس گرفته، اظهار داشت كه نخست وزير در زمينه پاره اى از مسائل مى خواهند با شما صحبت كنند. من هم پذيرفته به دفتر آقاى دكتر مصدّق رفتم و پس از ساعتى نشستن، براى رفتن به درون اطاق كار ايشان دعوت شدم. هنگام ورود بر خلاف هميشه، بسيار جدّى و خشك با من برخورد كرد و با ارائه آمار و ارقامى در مورد هزينه هاى سفر حجّ اظهار داشت: دولت در شرايطى نيست كه بتواند ارز مورد نياز و هزينه هاى سفر حاجيان را تأمين كند از اين رو در سالجارى گذرنامه براى حج صادر نخواهد شد! بنده اظهار داشتم: آقاى نخست وزير! در زمينه نامه حضرت آيةاللَّه كاشانى برداشت درستى صورت نگرفته است. ايشان در رابطه با چگونگى عمل اعتراض داشته اند، حرف آية اللَّه اين است كه اگر دولت نمى توانست ارز مورد نياز حجّاج را تأمين نمايد چرا از چند ماه قبل توسّط رسانه ها آن را به اطلاع آحاد مردم نرساند؟ و هم اكنون كه مردم شهرى و روستايى كارهاى خود را انجام داده و حتّى با عدّه اى خداحافظى كرده اند و آماده انجام وظايف دينى خود مى باشند اين مطلب را اعلام داشته ايد؟ اين اقدام شما موجب مى شود كه مردم يا از طريق قاچاق اقدام به رفتن حج كنند و يا افسرده و سرشكسته به ديار خود برگردند. متأسفانه توضيحات اينجانب موجب شد تا ايشان ختم گفتگو را خواستار شوند. پس از خروج از محلّ ملاقات، از آقاى شيخ بهايى مسؤول دفتر آقاى دكتر مصدّق، از گفتار و رفتار ايشان گله كرده از آنجا خارج شدم. روز بعد در حالى كه براى ارائه گزارش، عازم رفتن خدمت حضرت آيةاللَّه بودم، تلفن زنگ زد و آقاى شيخ بهايى اظهار داشت: آقاى نخست وزير خواستار ملاقات فورى با شما هستند! اينجانب از پذيرش ملاقات خوددارى كردم، امّا آقاى شيخ بهايى اظهار داشت: شما جوان هستيد، و با توجّه به مشكلات مملكت و مشغله فراوان ايشان نبايد گله مند شويد، حتماً فورى بياييد. من با اينكه تمايلى نداشتم به دفتر ايشان رفتم وخواهان آن شدم كه در نوبت قرار نگيرم. لحظاتى بعد و پس از آنكه سفير آمريكا از اطاق ملاقات خارج شد، من وارد شدم و بر خلاف روز گذشته با چهره خندان و متبسّم و صميمى آقاى دكتر مصدّق روبرو شدم. ايشان اظهار داشت: ديروز پس از رفتن شما، يكبار ديگر نامه حضرت آية اللَّه را به دقت خواندم، توضيحات شما هم مرا راهنمايى كرد و در نتيجه تمامى مطالب نامه خصوصاً آنچه در مورد حجّاج بيان شده درست است. بنابر اين براى رفع سرگردانى متقاضيان به آقاى سرتيپ كمال، رييس شهربانى دستور دادم، خدمت حضرت آيةاللَّه شرفياب و با راهنمايى ايشان نسبت به صدور گذرنامه اقدام نمايد. بنده ضمن تشكّر اظهار داشتم: بهتر آن است كه دستور فرماييد شهربانى گذرنامه زائران را صادر و تسليم متقاضيان نمايد، سپس مراتب را به اطلاع ايشان و مردم برسانند. به هر حال با رضايت خاطر دفتر نخست وزير را ترك كرده و به منزل بازگشتم. وقتى به دفتر كار خود رسيدم با كمال تعجّب، موتور سوارى با يك دسته گل و نامه نخست وزير خطاب به آيةاللَّه كاشانى نزد من آمد، متن نامه به اين شرح بود: به عرض عالى مى رساند: مرقومه مباركه توسّط آقاى گرامى زيارت شد، اوّلًا انتخاب آن جناب را به رياست مجلس شوراى ملّى تبريك مى گويم، راجع به حجّاج هم مطلب همانطور است كه مرقوم فرموده ايد. از طرف نمايندگان محترم مجلس هم ديروز تذكراتى در اين باب داده شده است. از طرف بعضى آقايان علماى اعلام كشور هم نيز تأكيداتى نموده اند، اميدوارم در همين دو روزه تصميم قاطع دولت معلوم و به عرض عالى برسد. دكتر محمّد مصدّق

ص: 18

ص: 19

ص: 20

ص: 21

ص: 22

آغاز سفر

به اين ترتيب مقدمات سفر فراهم شد و روز سه شنبه، 4 ذى حجةالحرام سال 1371 ه. ق. برابر با 14/ 6/ 1331 ه. ش.

آيت اللَّه كاشانى درميان ابراز احساسات پرشور مردم، به قصد عزيمت به مكه مكرّمه تهران را ترك نمودند.

روزنامه اطلاعات خبر اين بدرقه را اينگونه گزارش كرده است:

«ده ها هزار نفر از اهالى پايتخت رييس مجلس شوراى ملى را بدرقه كردند. ساعت هفت بعداز ظهر ديروز حضرت آيت اللَّه كاشانى رييس مجلس شوراى ملى، به منظور زيارت خانه خدا و انجام مناسك حج، در ميان ابراز احساساتِ پرشورِ هزاران نفر از افراد طبقات مختلف و احزاب، كه براى مشايعت ايشان در فرودگاه مهرآباد حضور يافته بودند، با هواپيماى سوئدى به سوى بيروت پرواز نمودند ....

حضرت آيت اللَّه، صبح ديروز از شميرانات به منزل آقاى گرامى در تهران آمدند تا طبقات مختلف مردم به آسانى بتوانند به ملاقات ايشان رفته و مراسم توديع و خداحافظى را به جاى آورند.

از نخستين كسانى كه ايشان را ملاقات نمودند، آقاى كاظمى وزير دارايى و نايب نخست وزير بود، اين ملاقات حدود يك ربع به طول انجاميد و مقارن ساعت هشت بود كه آقاى كاظمى منزل آقاى گرامى را ترك گفت. در اين ملاقات، آقاى حمزه غوث وزير مختار عربستان سعودى، به ملاقات حضرت آيت اللَّه آمد و تا حدود ساعت 10 صبح به طور خصوصى با ايشان مشغول مذاكره بود.

ص: 23

اطرافيان حضرت آيت اللَّه، در مورد اين ملاقات اظهار داشتند كه وزير مختار عربستان سعودى برنامه اقامت و پذيرايى از آيت اللَّه را در عربستان سعودى به استحضار ايشان رسانيد كه مورد موافقت آيت اللَّه قرار گرفت، سپس به ترتيب، آقاى عرفانى وابسته مطبوعات سفارت كبراى پاكستان، يك دسته از روحانيون فارس- كه به منظور مشايعت حضرت آيت اللَّه از شيراز به تهران آمده بودند- چند تن از آقايان علما و در خلال اين مدت نيز عده كثيرى از طبقات مختلف در منزل آقاى گرامى حضور مى يافتند و پس از انجام مراسم خداحافظى خارج مى شدند.

بعد از ظهر، چون ازدحام جمعيت بيشتر شده بود، ملاقات ها در حياط منزل انجام مى گرفت.

مقارن ساعت پنج بعد از ظهر، آقايان ميلانى، شبسترى و جلالى، نمايندگان مجلس و چند دقيقه بعد، اعضاى هيئت رييسه مجلس، به ملاقات آيت اللَّه آمدند. در مقابل منزل آقاى گرامى، عدّه زيادى اجتماع نموده بودند و بالغ بر پنجاه اتومبيل، كه متعلق به مشايعت كنندگان بود، ديده مى شد.

حضرت آيت اللَّه ساعت پنج و ربع بعد از ظهر براى گزاردن نماز به يكى از اتاق ها رفتند و يك ربع بعد، به حياط بازگشتند و خطاب به جمعيت اظهار داشتند: آقايان! خداحافظِ همگى، التماس دعا از شما دارم!

عده اى از كسانى كه در مسافرت حج، همراه حضرت آيت اللَّه

ص: 24

هستند، قبلًا به فرودگاه رفته بودند، فقط آقاى شمس قنات آبادى و دو سه نفر ديگر در معيّت ايشان به فرودگاه حركت كردند.

مأمورين انتظامى از محل اقامت رييس مجلس تا فرودگاه مهرآباد، در دو طرف خيابان به فواصل معين صف كشيده بودند.

پيشاپيش اتومبيل رييس مجلس، يك اتومبيل جيپ حركت مى كرد و شعار مى داد و به دنبال اتومبيل آيت اللَّه، اتومبيل مشايعين در حركت بود، جمعيت كثيرى مركّب از افراد احزاب ايران و زحمتكشان و حزب جديدالتأسيس نهضت شرق و مجمع مجاهدين اسلام و اصناف بازار و عده اى از اهالى قم كه به اتفاق آقاى حاج سيد مرتضى آقازاده به همين قصد به تهران آمده بودند، با پرچم در فرودگاه حضور يافته بودند. چند تن از آقايان وزرا و عده اى از نمايندگان مجلس و وزير مختار عربستان سعودى و چند تن از وزراى سابق و همچنين آقاى دكتر غلامحسين مصدّق و مهندس احمد مصدق به نمايندگى از طرف آقاى نخست وزير در فرودگاه ديده مى شدند.

آقايان، سرتيپ كمال و سرتيپ نخعى، رييس و معاون شهربانى نيز در فرودگاه بودند و دستورهاى لازم جهت حفظ نظم و آرامش به مأمورين انتظامى مى دادند.

مشايعين بلندگويى همراه داشتند كه به وسيله آن، صداى تلاوت كلام اللَّه مجيد به گوش مى رسيد. بعضى از اعضاى احزاب؛ از جمله آقاى نادعلى كريمى، نماينده كرمانشاه، نطق هايى در اطراف اتحاد و

ص: 25

اتفاق و موفقيت هايى كه در پرتو آن نصيب ملت ايران شده، ايراد نمودند.

كارمندان شركت هواپيمايى سوئد، مشغول آماده ساختن هواپيما بودند و بارهاى مسافرين را به داخل هواپيما انتقال مى دادند، چند تن از همراهان حضرت آيت اللَّه كه قبلًا به فرودگاه رفته بودند، در داخل هواپيما جاى گرفته بودند و انتظار ورود آيت اللَّه را داشتند.

ساعت شش و ربع بعد از ظهر بود كه اتومبيل رييس مجلس از جاده جديد فرودگاه، كه جاده اصلى را قطع مى كند، به سوى فرودگاه پيچيد و ساير اتومبيل ها در جاده معمولى به راه خود ادامه دادند. اتومبيل آيت اللَّه پس از آنكه به مقابل عمارت گمرك فرودگاه رسيد توقف نمود و حضرت آيت اللَّه به اتاق رييس گمرك راهنمايى شدند. با آن كه مأمورين انتظامى، طبق معمول، شديداً مانع ورود اشخاص به اين اتاق مى شدند، مع هذا، خبرنگاران جرايد و عكاس ها و عدّه ديگرى توانستند خط زنجير مأمورين انتظامى را شكافته، داخل اتاق رييس گمرك فرودگاه شوند. همين وضع مانع از آن شد كه آقايان وزيران و نمايندگانِ آقاى نخست وزير بتوانند حضرت آيت اللَّه را ملاقات نموده و مراسم توديع به عمل آورند.

ساعت شش و نيم بعد از ظهر بود كه تشريفات گمركى خاتمه يافت و مأمورين فرودگاه اطلاع دادندكه مسافرين براى سوار شدن آماده شوند. حضرت آيت اللَّه در حالى كه عده اى از اطرافيان حلقه وار ايشان را در ميان گرفته بودند، از اتاق رييس گمرك به طرف هواپيما حركت نمودند. در اينجا نيز ازدحام جمعيت به حدى

ص: 26

بود كه با وجود ممانعت شديد مأمورين انتظامى، عده اى از مشايعت كنندگان براى آن كه خود را به آيت اللَّه برسانند، شيشه هاى در و پنجره اداره گمرك را شكسته و داخل محوّطه فرودگاه شدند و به طرف آيت اللَّه هجوم بردند.

ابراز احساسات مردم به حدّى شديد بود كه عبور از ميان جمعيت دشوار مى نمود، كه آقاى سرتيپ كمال و سرتيپ نخعى، به اتفاق عدّه اى پاسبان، به متفرّق نمودن جمعيت پرداختند و راه را براى حركت باز نمودند.

حضرت آيت اللَّه پس از آن كه از پلّكان هواپيما بالا رفتند، ابتدا چند لحظه اى بالاى پلكان ايستاده و با تكان دادن سر و دست، به احساسات مشايعين پاسخ مى دادند، در نظر داشتند اظهاراتى نيز بنمايند، ولى به علت شدت ابراز احساسات ميسّر نشد و آيت اللَّه پس از آخرين خداحافظى به داخل هواپيما رفتند.

پس از ايشان، بقيه همراهان و ساير مسافرين سوار هواپيما شدند. ساعت شش و سه ربع بود كه پلّكان برداشته شد و درِ هواپيما بسته شد و فريادهاى مردم هنوز ادامه داشت كه حضرت آيت اللَّه از پشت يكى از شيشه هاى باز، با تكان دادن دست به آن پاسخ مى دادند. چند لحظه بعد، موتورهاى هواپيما به كار افتاد. هواپيما براى پرواز به طرف باند فرودگاه حركت كرد و نزديك ساعت هفت بعد از ظهر از زمين برخاست و پس از آن كه چند دور در آسمان فرودگاه پرواز نمود، از نظرها ناپديد شد.

ص: 27

تصوير آيت اللَّه كاشانى هنگام سوار شدن به هواپيما

همراهان حضرت آيت اللَّه عبارت بودند از: آقاى سيد شمس الدين قنات آبادى، سيد مصطفى كاشانى، دكتر شروين،

ص: 28

عباس ناجى سهرابى، محمد على گرامى، محسن اراكى، سيدشمس الدين ابهرى، و نُه نفر از بازرگانان و محترمين». (1) 6 تصوير آيت اللَّه كاشانى در هواپيما

پيام آيةاللَّه خطاب به مردم

آيت اللَّه كاشانى در آستانه عزيمت به بيت اللَّه الحرام، پيامى خطاب به مردم ايران صادر كرد و توسط فرزند ايشان آقاى سيد


1- . روزنامه اطلاعات مورخ 25/ 6/ 1331 ه. ش، صص 1 و 4

ص: 29

مصطفى كاشانى، روز دوشنبه 13/ 6/ 31 ه. ش مطابق با سوم ذى حجه 1371 ه. ق. ساعت 9 بعد از ظهر، از راديو قرائت گرديد.

متن پيام به اين شرح است:

بسم اللَّه الرحمن الرحيم

پس از سلام به برادران عزيزم، حال كه خداوند متعال چنين توفيقى عنايت فرموده است، لازم مى دانم كه در ضمن عرض توديع صميمانه، نكاتى چند را يادآور شوم:

پس از عنايت پروردگار، هميشه از محبّت هاى برادرانه شما، در راه مبارزات خداپسندانه برخوردار بوده و نيروى ايمان و مهر شما را تأييدى از جانب خداوند براى خود دانسته و مى دانم، و افتخارى را كه در يك عمر خدمتگزارى، با تحمّل مشقات و زحمات نصيب ايران و ملت مسلمان مى بينم، نيروى معنوى براى خود پنداشته و همين نيروى مقدس است كه اين ضعيف را، بدون احساس خستگى و يا نياز به فراغت و استراحت دلگرم داشته و همين احساسات پاك است كه مجال هرگونه رعايت ضروريات شخصيّه را از من دور داشته و اينك هم كه از دورى شما برادران عزيز بى نهايت متأسفم، باز مسرورم كه به دنبال هدف و مقصود خود، كه مسلّماً شما خواستار و مشتاق آن بوده و هستيد، مى روم.

ص: 30

من به خوبى مى دانم كه شما آرزومند يك اتّحاد واقعى و خلل ناپذير بين مسلمين جهان بوده و دير زمانى است دريافته ايد كه نخستين هدف سياست استعمار، ايجاد پراكندگى و نفاق بين مسلمانان، در اقطار جهان بوده است و از همين نفاق و شقاق لذّت بى پايان تاكنون برده اند، ولى به عنايت خداى مهربان و هوشيارى و بيدارى شما كه از خدمتگزارانِ واقعى تشويق كرده و مى كنيد، من مى روم تا قدمى فراتر از آنچه در ايران عزيز مطالعه مى شود بردارم.

بر شما است كه در دقايق استجابت دعا، از خدا موفقيت مرا در اين امر مهم بخواهيد.

همانطورى كه در سفرِ پيش، خداى مهربان به اشك ديدگان من ترحّم فرمود و نجات ملت مسلمان ايران را از پنجه استعمار فراهم ساخت، يقين دارم كه در اين باره نيز به آه دلسوز شما و تضرّعات و استغاثه هاى من توجه خواهد فرمود.

برادرانم! اگر هدف مقدسى در پيش نبود، هرگز تاب دل كندن از وطن و شما هموطنان را نداشتم، اما چه كنم كه نداى وظيفه مرا مأمور اين مسافرت مى كند و گرچه به سوگند نيازى نيست، ولى به خداى لايزال قسم كه در راه اعتلاى دينِ حضرت خاتم النبيّين- صلوات اللَّه وسلامه عليه- و استقلال ايران و آسايش ملل مظلوم

ص: 31

جهان، نوشيدن شربت مرگ را بر خود گوارا مى دانم و چون در راه سفر، بر هر فردِ مسلمانى لازم است كه وصاياى خود را به بازماندگان خود نمايد، من به شما برادران عزيز كه بازماندگان دينى و ملّى هستيد، آخرين و اهمّ وصاياى خود را كرده و در پيشگاه عدل الهى اتمام حجت مى نمايم.

عزيزانم! تا مى توانيد دامان تقوى و مبارزه شرافتمندانه خود را از دست نداده و در راه عظمت دين و استقلال مملكت تا حدّ امكان بكوشيد و مخصوصاً از نمايندگان ملت و احزاب ملّى و افراد ارتش رشيد ايران و مأمورين انتظامات مُصرّاً تقاضا دارم در اين هنگام كه كوچك ترين غفلتى؛ از حفظ و نظم و آرامش، موجب استفاده دشمنان مملكت مى گردد، در انجام وظايف خطير ملى مراقبت كامل داشته و در راه حفظ نهضت و موجوديت وطن، كما فى السابق فداكارى نمايند.

ثانياً، در چنين موقع باريك كه ملل دنيا چشم به رفتار شما دارند وايران راحساس ترين نقطه جهان مى پندارند، از نفاق و شقاق و سوء ظن بركنار باشيد و از ايجاد هرگونه تشنّج كه موجب اخلال در امور و اصلاحات باشد بپرهيزيد و اخلالگران را از خود برانيد.

من صريحاً مى گويم كه هر فردى از افراد مملكت كه موجب تشنج شود و يا آن را دامن زند، دشمن دين و

ص: 32

مملكت است و خداىِ ايران او را به كيفر مى رساند و بر هر وطن خواهى لازم است كه در حفظ نظم و آرامش و همكارى صميمانه با برنامه هاى اصلاحىِ دولت، نهايت كوشش و مراقبت و مجاهدت را بنمايد.

در خاتمه، از برادران گرامى تقاضا دارم كه در مواقع دعا، خدمتگزار خود را، كه جز سعادت شما و عظمت اسلام انديشه اى ندارد، فراموش نفرمايند.

بديهى است كه من هم، در هر كجا باشم، توفيق عموم را از خداوند متعال مسألت مى نمايم. (1) 7

والسلام عليكم و رحمة اللَّه و بركاته

سيد ابوالقاسم كاشانى

*** ورود به فرودگاه بيروت

هواپيمايى سوئدى پس از چند ساعت در فرودگاه بيروت به زمين نشست.

روزنامه اطلاعات، مورخ 6/ 6/ 1331 ه. ش. خبر ورود آيت اللَّه كاشانى به بيروت را اينچنين نقل مى كند:

«ساعت ده بعد از ظهر روز سه شنبه، هواپيماى حامل حضرت آيت اللَّه كاشانى، رييس مجلس شوراى ملى ايران، در


1- . روزنامه اطلاعات، مورخ 13/ 6/ 31، صص 1 و 4

ص: 33

بين احساسات شديد مستقبلين در فرودگاه بيروت به زمين نشست.

در فرودگاه، علاوه بر جمع كثيرى از اهالى بيروت، تقريباً كلّيه ايرانى هاى مقيم اين بندر و عدّه زيادى از مقامات دولت لبنان حضور داشتند و مقدم آيت اللَّه كاشانى را گرامى داشتند.

آيةاللَّه كاشانى در لبنان

ص: 34

هنگامى كه پروانه هاى هواپيما خاموش شد و درِ هواپيما باز شد، جمعيت با صداى بلند فرياد زد:

«يعيش السيّد العظيم»

و عدّه ديگر فرياد مى زدند:

«يعيش الجلالة المعظّم»

و

«يحيى سماحة السيد أبوالقاسم الكاشاني».

حضرت آيت اللَّه كاشانى نيز از بالاى پلكان هواپيما، با اشاره دست و سر، به ابراز احساسات مستقبلين پاسخ مى دادند و در فرودگاه با آيت اللَّه آقاى سيد عبدالحسين شرف الدين موسوى رهبر شيعيان لبنان، كه به اتفاق جمعيت كثيرى براى تجليل و استقبال به بيروت آمده بودند، ملاقات و مدّتى مذاكره كردند.

حضرت آيت اللَّه كاشانى در فرودگاه بيروت، در پاسخ به سؤال يكى از خبرنگاران، كه انگيزه ايشان را از اين سفر جويا شده بود، اظهار داشتند:

مسافرت من داراى دو جنبه مذهبى و سياسى مى باشد. در مدت توقّف در عربستان سعودى، با اعلى حضرت ملك ابن سعود و ساير رجال عربستان سعودى ملاقات نموده و نهضت پان اسلاميك را توسعه داده و از طريق اين جنبش، به عموم مسلمين ثابت خواهم كرد كه در مبارزه ايران با انگلستان، حق با ملت ايران است. انگلستان از منابع نفتى ايران سالى 400 ميليون دلار استفاده مى كرده و اگر ايران اين ثروت را خود به دست بياورد، قادر خواهد بود با اجراى طرح هاى آبيارى و ايجاد كارخانه ها، فقر و بدبختى را

ص: 35

در ايران ريشه كن سازد ....

حضرت آيت اللَّه كاشانى در لبنان با نخست وزير وقتِ آن كشور، آقاى سامى الصلح و تنى چند از رجال سياسى و مذهبى ملاقات كردند». (1) 8 آقاى حاج محمد على سيگارى در ادامه خاطرات خود مى افزايد:

«... وقتى به بيروت رسيديم، مشاهده شد كه حدود هفتصد نفر حاجى در هواى گرمِ بيروت منتظر رفتن به حج هستند، ليكن هواپيما براى رفتن به جده وجود ندارد و آن تعداد هواپيمايى هم كه داشتند جا نداشت و تكميل بود.

فرودگاه بيروت نيز در آن زمان امكانات خوبى نداشت؛ شيروانى هايى بود كه در زير آن حدود 700 حاجى به سر مى بردند و از تشنگى و هواى گرم در رنج بودند. در بين آن ها مرحوم حاج محمود شربت اوغلى، كاروان دار معروف نيز بود، وى نزد ما آمد و گفت: از حضرت آيت اللَّه كاشانى بخواهيد ما را كمك كنند و از اينها بخواهند وسيله اى براى رفتن اين عده به حج فراهم كنند. قرار شد پس از رفتن به محلّ اقامت، موضوع را به آقاى كاشانى منتقل كنيم.

ما را از فرودگاه به هتلى در بيروت منتقل كردند، سفير وقت


1- . روزنامه اطلاعات، مورخ 6/ 6/ 1331، صص 1 و 4

ص: 36

آمريكا در بيروت به دليل اينكه مرحوم كاشانى رييس مجلس بود، اجازه گرفته به ملاقات ايشان آمد، در اين ملاقات پس از خاتمه يافتن سخنان طرفين، مرحوم كاشانى به او فرمود:

تعدادى از حاجيان ما در بيروت مانده اند و شما كه هواپيماهاى زيادى داريد، تعدادى از آنها را به ما اجاره بدهيد تا حجاج را به جده منتقل كنيم.

سفير گفت: اجازه بدهيد سؤال كنم سپس به شما جواب خواهم داد.

وقتى او رفت، مرحوم كاشانى به اطرافيان فرمود:

تا يك حاجى در اينجا باشد من به حج نخواهم رفت و انصافاً اين كار را هم كرد.

فرداى آن روز سفير آمريكا پيغام فرستاد كه با اعزام آنان موافقت شده و به ما نيز دستور داده اند آن ها را مجانى به جده ببريم. (1) 9


1- . «در روزنامه اطلاعات، مورخ 5/ 6/ 1331 ه. ش. خبرگزارى يونايتدپرس اين خبر را به گونه اى ديگر نقل كرده، چنين مى نويسد: ديروز نيروهاى هوايى آمريكا براى اولين بار دست به كار بى سابقه اى زده بود. چندى قبل عدّه زيادى از زائران كه براى حج عازم مكه مى باشند، وارد بندر بيروت شدند ولى به علت نبودن هيچ نوع وسيله نقليه، در وضع بسيار رقّت انگيزى گرفتار شده بودند. دولت لبنان نيز كه فاقد وسيله نقليه بود، چاره اى نديد جز اينكه از نيروى هوايى استمداد نمايد. فقط نيم ساعت از اين تقاضا گذشته بود كه 12 فروند از هواپيماهاى بزرگ مسافربرى نيروى هوايى آمريكا در فرودگاه به زمين نشست و هر يك 50 نفر از زائران را به سمت مكه معظمه حمل نمودند. عدّه زائرين حدود 3000 نفر است كه هواپيماهاى مزبور كلّيه آنها را تا ظهر امروز به طور مجانى به مكه حمل خواهند نمود. به قرار اطلاع، عده زيادى از زوار ايرانى جزو كسانى هستند كه از هواپيماهاى نامبرده استفاده كرده اند. روزنامه اطلاعات مورخ 5/ 6/ 1331 ص 3». متن خبر، گوياى آن است كه تحريفى در نقل صورت گرفته و امكان ندارد به دنبال درخواست، نيم ساعت بعد، دوازده فروند هواپيما در فرودگاه بيروت به زمين نشسته باشد. علاوه بر اين، هواپيماى بزرگ توان بردن بيش از پنجاه مسافر را دارد! و به نظر مى رسد همان نقل آقاى سيگارى صحيح است. آيت اللَّه كاشانى در ضمن پرواز، قسمت هاى مختلف هواپيما را بازديد كرده، از خلبانان و از اين اقدام نيروى هوايى آمريكا قدردانى نمودند (روزنامه اطلاعات مورخ 8/ 6/ 1331 ه. ش، ص 1)

ص: 37

اين خبر موجى از خوشحالى در حاجيان به وجود آورد و بحمداللَّه همه آن ها به حج مشرّف شدند.

احرام با نذر

به دستور حضرت آيت اللَّه كاشانى نذر كرده، از بيروت محرم شديم و با هواپيما به جدّه آمديم، وليعهد عربستان در جده براى استقبال آمده بود وليكن به دليل تأخير زيادى كه هواپيما داشت،

ص: 38

بازگشته بود. (1) 10 اما تعداد پنج دستگاه ماشينِ بدون سقف، كه در هر كدام يك افسر پليس نيز حضور داشت، فراهم ساخته بود تا ما را به ساختمان محل پذيرايى ببرند. در فرودگاه، عده اى از مقامات و مسؤولان عربستان، همراه با برخى سفراى كشورهاى اسلامى به استقبال آمده بودند و با تشريفات خاصى ما را به ساختمان بزرگى در جده منتقل كردند.

پس از صرف شام به ما گفتند: مى توانيد شب را اينجا بمانيد و مى توانيد به مكه برويد.

تصميم گرفته شد عازم مكه شويم، لذا با توجه به اينكه قبل از رسيدن به ميقات محرم شده بوديم، از همان جده عازم مكه شديم. (2) 11 پس از ورود آيت اللَّه كاشانى به جده، ايشان در نخستين اجتماعى كه با حضور جمعى از نمايندگان سياسى ممالك شرقى و حجاجى كه از اندونزى، پاكستان و هندوستان و كشورهاى عرب؛ از جمله مراكش و تونس برگزار شده بود چنين گفت:

«رجال مؤثر و فعال ممالك اسلامى متوجه باشند كه از


1- . روزنامه اطلاعات در اين زمينه مى نويسد: درجدّه، نماينده ملك سعود به فرودگاه آمده بود تااز رييس مجلس شوراى ملى ايران وهمراهان استقبال نمايد ولى به علت تأخير هواپيما موفق به ملاقات آيت اللَّه نشد و در وهله دوم معاون وزارت خارجه دولت سعودى از آيت اللَّه استقبال كرد. (اطلاعات، مورخ 25/ 6/ 1331، ص 1).
2- . آقاى حاج محمد على سيگارى، مصاحبه حضورى.

ص: 39

فلسفه حج و تجمع مسلمين دنيا در مكه معظمه چه نتايج بزرگى مى توان به دست آورد! موضوع حج تنها اداى يك وظيفه دينى نبوده، بلكه تجمع مسلمانان دنيا در سرزمين مقدس حجاز مى توانست بالاترين فوايد را براى تسريع در آزادى ملل شرق از نفوذ دول استعمارى عايد سازد و هر سال در موسم حج زمينه همكارى هاى وسيعى ميان كليه ممالك مسلمان جهان فراهم شود ...

ايشان افزودند:

... من علاوه بر اداى وظيفه مذهبى، قصد دارم هر چه بيشتر ممكن باشد، در اين سفر با حجاج ملل اسلامى تماس بگيرم و كليه مسلمانان دنيا را به يك همكارى بسيار وسيع، كه زمينه اى براى ايجاد يك جبهه قوى در برابر استعمار باشد دعوت كنم ...

آيت اللَّه كاشانى سپس مى گويند:

... ملل اسلامى امروز وضعى دارند كه به عقيده من هنوز دول استعمارى، خصوصاً دولت انگليس، آن را درنيافته اند و نمى دانند بيدارى و قيام ملل شرق چه قدرت معنوى و مادىِ جديدى را در دنياى آشفته امروزى ايجاد كرده و جبهه متحد ممالك اسلامى، يگانه

ص: 40

عاملى است كه مى تواند دنيا را از مشتعل شدن آتش جنگ سوّم، كه بشريت را به فنا و زوال تهديد مى كند، جلوگيرى نمايد.

وضع عمومى ممالك اسلامى امروز نه تنها با بيست سال و ده سال پيش تفاوت دارد، بلكه ميان وضع امروز با وضعى كه پنج سال قبل؛ يعنى هنگام پايان يافتن جنگ دوم جهانى برقرار بود نيز بى اندازه متفاوت است. آن روز پاكستان و هندوستان در زير سلطه جابرانه انگليسى ها لگدكوب مى شد و اندونزى زنجير اسارت اجنبى به گردن داشت.

منابع نفت ايران در دست شركت غاصبى بود كه هر سال بيش از بودجه كلّ كشور ايران، از اين منبع سرشار استفاده مى كرد. ولى امروز اندونزى با هفتاد ميليون نفر (1) 12 جمعيت، پرچم آزادى خود را برافراشته و پاكستان در رديف دول مقتدر زنده جاى گرفته است.

نفت ايران از دست شركت غاصب انگليسى خارج شده و نام ايران به عنوان يك ملت مبارز در صف مقدم ملل مبارز دنيا نقش بسته است.» (2) 13


1- . جمعيت آن روز اندونزى مراد است.
2- . روزنامه اطلاعات، مورخ 6/ 6/ 1331 ه. ش. ص 4

ص: 41

تصوير ص 60 ميقات 43؟؟؟

ص: 42

پس از ورود آيت اللَّه كاشانى به جده، دكتر محمد مصدق، نخست وزير وقت، تلگرافى به اين شرح به جده مخابره مى كند:

حضرت آيت اللَّه كاشانى دامت بركاته

از اينكه به سلامتى وارد و توفيق اداى فريضه و دعاى خير درباره مسلمين براى آن جناب حاصل است مسرور و التماس دعا دارم. (1) 14

دكتر محمد مصدق

عدم حضور در ميقات

آقاى جعفر رائد كه در سال 1330 ه. ش. به عنوان دفتردار، همراه با مظفر اعلم، وزير مختار ايران در عربستان، به جده رفته بود و هنگام آمدن آيت اللَّه كاشانى به حج در سال 1331 ه. ش. در جده حضور داشت، مشاهدات خود را چنين بازگو مى كند:

«در مهرماه 1330 من با مظفر اعلم، كه به سمت وزير مختار ايران در عربستان سعودى تعيين شده بود، به جده رفتم. و در سال 1331 آيت اللَّه كاشانى، كه به رياست مجلس انتخاب شده وهيچگاه درمجلس حضور نيافته بود، تصميم به سفر مكه و انجام مراسم حج گرفت وچون پرواز مستقيم از تهران به جده فراهم نبود، به


1- . روزنامه اطلاعات مورخ 6/ 6/ 1331 ه. ش، ص 1.

ص: 43

اتفاق جمعى عازم سوريه و لبنان شد تا از آنجا با هواپيماى محلّى، راهىِ عربستان سعودى شود و هزاران نفر از ايشان پيروى كردند. اما شركت هاى هواپيمايى محلّى سوريه و لبنان، به اندازه كافى هواپيما براى تأمين مسافرت اين همه زائر به عربستان سعودى نداشتند و چون روزهاى مخصوص حج به سرعت نزديك مى شد، التهاب وحشت زايى در ميان زائران ايرانى درمانده در سوريه و لبنان به وجود آمده بود تا بالأخره ارتشِ دولتى غيرِ عربى، كه هنوز پس از جنگ جهانى دوم، همه پايگاه هاى خود را از منطقه برنچيده بود، به يارى شتافت و به طور رايگان دوازده هواپيماى مسافربرى در اختيار زائران ايرانى گذاشت كه مقدم بر همه، آيت اللَّه كاشانى و همراهان را به عربستان سعودى آورد و من كه در فرودگاه جده جزو استقبال كنندگان بودم، به حكم سابقه خدمت در محضر آيت اللَّه، از جمله كسانى بودم كه داخل هواپيما شده و خير مقدم گفتم.

آيت اللَّه كاشانى پس از پياده شدن، سراغ بعضى مواقيت حج- يعنى نقاطى كه از آن حاجى، احرام يعنى دو حوله بزرگ سفيد به دور خود مى پيچد و نيت حج مى كند- گرفتند. ايشان چون مدتى درگير فعاليت هاى سياسى و اجتماعى بودند، در ذكر اسامى نامأنوسِ اين نقاط، دچار اشتباه مى شدند و در واقع خيلى هم طبيعى بود. من براى

ص: 44

ايشان توضيح دادم كه عده اى از علماى درجه اول و معروف به زهد و پرهيزگارى كه در انجام اعمال مذهبى از هيچ امرى سرسرى نمى گذرند؛ از جمله مرحوم آيت اللَّه آقا سيد يونس اردبيلى از همان جده نيت كردند و احرام بستند و آيت اللَّه كاشانى بالأخره متقاعد شدند و از همين قرار عمل كردند.» (1) 15

ورود به مكّه

آقاى حاج محمد على سيگارى در ادامه خاطرات خود مى گويد:

«در مكه نيز تشريفات خاصى براى ورود ايشان ترتيب داده بودند. در اواخر شب، مسجدالحرام را قرق كرده، ما را به داخل كعبه نيز بردند و آثار آنجا را به ما نشان دادند.

پس از اعمال عمره تمتع در مكه مانديم، تا آنكه وقت اعمال حج تمتع شد. سعودى هابه مااطلاع دادند كه هر وقت بخواهيد به عرفات برويد ما آماده هستيم و اوضاع در آنجا مرتب است.


1- . تاريخ و فرهنگ معاصر 6- 7، ص 332، خوانندگان عزيز توجه دارند كه آقاى سيگارى اظهار داشت كه ما به دستور آيت اللَّه كاشانى پيش از رسيدن به ميقات، از بيروت احرام بسته و محرم شديم!

ص: 45

براى هر كدام ما يك نفر پيشخدمت گذاشته بودند و در عرفات چند چادر بزرگ به پا كرده بودند كه در آن فرش هاى قيمتى و شربت آلات گذاشته بودند.

آن روز در عرفات به مسجد نمره هم رفتيم سپس به مشعر و پس از آن به منا آمديم.

در منا نيز ساختمان بزرگى را به ما اختصاص دادند. ما اعمال منا را نيز انجام داده، پس از آن به مكه آمديم و اعمال پس از منا نيز تمام شد.

مرحوم كاشانى در مدت اقامتش در مكه، در مسجدالحرام اقامه نماز جماعت مى كرد و سنّى ها هم به نماز ايشان آمده، اقتدا مى كردند و واقعاً مرحوم كاشانى از هر جهت مورد احترام آنها بود. (1) 16

لغو ديدار با پادشاه عربستان

آيت اللَّه كاشانى بر اساس اخبارى كه در جرايد آن زمان منتشر شد، قرار بوده با پادشاه عربستان نيز ديدارى داشته باشد كه به


1- . در تأييد اين سخن، توجه خوانندگان محترم را به گزارش روزنامه اطلاعات، مورخ 25/ 6/ 1331 جلب مى كنيم: در روز عيد قربان در خطبه اى كه همه ساله معمولًا قبل از شروع مراسم حج به نام ابن سعود خوانده مى شود، از حضرت آيت اللَّه بنام «سيد الحجاج» ياد شد، در صورتى كه همه ساله نام فاروق به عنوان «سيد الحجاج» در خطبه ذكر مى شده است.

ص: 46

دلايلى اين ديدار صورت نمى پذيرد و ايشان فرزندشان مرحوم آقاى سيد مصطفى كاشانى و شمس قنات آبادى را به نمايندگى خود براى ديدار به كاخ وليعهد عربستان اعزام و نامبردگان با امير سعود ملاقات مى كنند. (1) 17 روزنامه اطلاعات، مورخ 25/ 6/ 1331 در اين زمينه مى نويسد:

«ابتدا قرار بود كه آيت اللَّه با وليعهد دولت سعودى ملاقات كنند و در ضمن راجع به پيامى كه قرار بود روز عيد در مسجد بزرگ، در برابر كليه مسلمين قرائت نمايند، مذاكره به عمل آورند، ولى بعداً پس از مشاوره، اين تصميم عوض شد و حضرت آيت اللَّه با وليعهد ملاقات ننمودند و از قرائت پيام نيز منصرف شدند.» (2) 18

روزنامه اطلاعات در تكميل اين خبر مى نويسد:

«نمايندگان آيت اللَّه كاشانى؛ يعنى آقايان سيد مصطفى كاشانى و شمس قنات آبادى با وليعهد سعودى ملاقات نموده، پيامى از طرف ايشان به مشاراليه تسليم كردند.

اين پيام در روزنامه هاى آن دولت چاپ شد و مربوط به اتحاد و اتفاق دولت هاى عربى است.

وليعهد در جواب پيام اظهار داشت كه: هر نقشه اى از


1- . روزنامه اطلاعات، مورخ 16/ 6/ 1331 ه. ش. ص 8
2- . اطلاعات مورخ 25/ 6/ 1331، ص 1

ص: 47

طرف دولت ايران براى اجراى فكر اتّحاد و اتفاق كشورهاى عرب پيش كشيده شود، دولت سعودى نخستين دولتى است كه از آن پيروى خواهد كرد.

آيت اللَّه كاشانى پيام ديگرى نيز از مدينه براى وليعهد ارسال كردند كه مضمون آن مربوط به بناى يك سايبان جهت مدينه منوره (بقيع) بود كه هنوز جوابش نرسيده است.» (1) 19

پيام آيةاللَّه كاشانى به ملك عبدالعزيز

متن پيام آيت اللَّه كاشانى كه خطاب به ملك عبدالعزيز آل سعود پادشاه وقت عربستان ارسال داشتند:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

الْحَمْدُ لِلَّهِ وَحْدَهُ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلى مَنْ لا نَبِيَّ بَعْدَهُ وَ آلِهِ وَ صَحْبِهِ

حضرة صاحب الجلالة الملك عبدالعزيز آل السعود

ملك المملكة العربيّة السعودية المعظّم

السلام عليكم و رحمة اللَّه و بركاته

و بعد الدعاء لكم بالسلامة و طول العمر و التوفيق في خدمة الحرمين الشريفين و تنفيذ أوامر اللَّه تعالى و الدعاء للشعب السعودي الكريم بالرفاه و السعادة و بلوغ أمانيه تحت ظلّ عاهلها العظيم.


1- . روزنامه اطلاعات مورخ 25/ 6/ 1331 ه. ش، ص 5

ص: 48

لا شكّ أنّ جلالتكم أعلم بحال المسلمين و الاختلافات المزعومة التي نخوت و لا تزال تنخرض الإسلام بحيث أدّت إلى الإنشقاق و التفرقة و لا شكّ انّكم بصفتكم من أعاظم ملوك الإسلام و بحكم المركز الهامّ الذي تحتلّونه بين البلاد الإسلامية لمن أحرص الناس على إحلال التفاهم و الودّ محلّ الاختلاف والبغض تمشياً مع سيرة السلف الصالح وعملًا بأوامر اللَّه تعالى و إعلاء شأن المسلمين و السعي إلى إعادة أيّامهم المجيدة و عصورهم الذهبيّة. و الطريقة الوحيدة لإنقاذ البلاد الإسلامية من كابوس الاختلافات و الافتتانات، هي توحيد كلمتهم على اختلاف مذاهبهم و المحافظة على الأُصول دون الفروع و استبقاء اللباب دون القشور. و من حسن الحظّ أنّ الطوائف الإسلامية متّفقة في الأُصول و جميعاً تعتقد بكلمتي الشهادة و بالقرآن و المعاد. وإن اختلفت في شي ء فانّها تختلف في الفروع التي لا تمسّ الأساس و لا تبعث على الإلحاد من حظيرة الدين.

و قد باحثت عدداً من القضاة و الفقهاء حين تشرّفى بزيارة المدينة المنوّرة قبل سنتين و برهنتُ لهم بالدلائل العقليّة و المنطقيّة إنّ الجمود على الفروع و البقاء فى نقطة واحدة تنتهى إلى الإخلال بالأُصول و تضرّ بسمعة الشريعة السمحاء و بالإضافة إلى ذلك، كان مثل هذا الجمود يبعدنا عن ركب العالم و تقهقرنا إلى ما قبل أربعة عشر قرناً في حين أنّ الدّين الإسلامي دين يوافق كلّ زمان و مكان ويجب أن يساير العالم و يسابق

ص: 49

الزمان كي يبقى شامخ الرأس و يستطيع المسلمون من أن يعيشوا لدنياهم كما يعيشوا لآخرتهم. والحال، أنّ التحفّظ و الحرص على الظواهر والتمسّك بالقشور دون اللّباب و اعتبار الفروع هي الكلّ في الكلّ دون الالتفات إلى الأُصول لا يجد بنا نفعاً فحسب بل يفتح ثغره بين المسلمين يدخل منها العدوّ فيزعزع الأركان و يقضى حتّى على الأُصول تدريجياً و هناك لعمري الطاعة الكبرى و فحمية الإسلام و المسلمين العظمى.

إنّي بصفتي عالم روحاني اعتزّ بالإسلام و أتمنّي عظمة المسلمين وانقاذهم من أغلال الاختلاف و مخالب المستعمرين الأعداء و بحكم الواجب الديني- دون الالتفات إلى فائدة شخصيّة- أسعى وراء اتّحاد المسلمين في كافّة أقطار الأرض و أحرص على عظمة ملوكهم و زعمائهم و أخلص لمن يتولّى أمر المسلمين. و حيث انّ جلالتكم متمسّكون بتشييد دعائم الإسلام و مبانيه و تعظيم شعائراللَّه أرغب من شفاف قلبي في مزيد عزّكم و سموّ مقامكم و محبوبيّتكم عند عموم المسلمين و أودّ من الصميم أن يتبوّأ جلالتكم مكانة مرموقة في قلوب المسلمين عامة على اختلاف مذاهبهم وأن تكونوا عند حسن ظنّ الجميع في حين أنّ جمود بعض القضاة من الّذين لايلتفتون إلى السياسة العامة ومقتضياتها لجمع كلمة المسلمين لا يفسح المجال لبلوغ أمنيّتي و يصبح حجر عثرة في سهيل ذلك. و لابدّ هنا من الاعتراف بأنّ حرص جلالتكم على صيانة حرمة الديار المقدّسة و تهيئة وسائل

ص: 50

الراحة لزوّار بيت اللَّه الحرام و لا سيّما إلغاء الضرائب على الحجّاج في هذا العام، قد ألهج الألسن بالثناء و رفع الأكفّ بالدعاء ولكنّ المسلمين يرجون المزيد من حارس بيت اللَّه الحرام قبلةالإسلام وضريح نبيّهم و تراثة.

يا صاحب الجلالة- إنّ الصراع بين أقطار إيران و مصر و تونس المسلمة و بين الدول الاستعمارية هو صراع الموت والحياة، صراع الحقّ و الباطل، صراع الأُصول الدينية و الإلهيّة و ظواهر الكفر و الماديّة و أخيراً صراع بين الإسلام و الإلحاد.

فعليه من الواجب و الفرض العيني على المسلمين كلّ بحسب مركزه أن يؤيّد دين اللَّه و ينصر جنده و يشدّ أزر المسلمين بالقول و العمل و يتبع ما يوحيه إليه صلاح المسلمين و نصرتهم. و عليهذا فالمتوقّع من ملك الجزيرة مهد الإسلام و مولد سيّد الأنام أن يتقدّم قبل غيره في هذا السبيل و يحمل لواء الدعوة إلى الإتّحاد و الاتفاق و يزيل العقبات و يقود المجاهدين و يفوز بكسب الفخار في إحياء الدين و الشريعة و قطع أيدي الأجانب و المستعمرين عن كافّة الأقطار المسلمة و بأخذ ذلك يداً عنداللَّه و الرسول و خالص المؤمنين.

هذا هو المتوقّع و المأمول من جلالتكم و من كافة المسلمين لحكومتكم الموقّرة و من المناسب في هذا المقام، أن لانبخس حقّ معالى الشيخ حمزة غوث، الوزير المفوّض لجلالتكم في طهران إذ أنّ الرجل من الداعين إلى نبذ الاختلافات و اتّحاد

ص: 51

المسلمين و التمسك بأُصول الدين الحنيف. و قد استطاع معاليه أن يفتح قلوب الإيرانيين لحبّ جلالتكم و يصل العاهل السعودي في سويداء القلوب بسعيه المشكور وأخلاقه الإسلامية الفاضلة ندعوا اللَّه تعالى أن يكثر من أمثاله بين رجال المملكة السعودية و يوفّقه في خدمة الإسلام.

وختاماً- يا صاحب الجلالة- لا أتمنّى من وراء كتابي هذا إلّا عزّ الإسلام و عظمة المسلمين و نظراً لما أكتبه نحو جلالتكم من احترام و ودّ و لما أعهد في جلالتكم من نظر ثاقب و رأي صائب وهمّة عالية دونها الراسيات أتأمل فوز مسألتي بالقبول و رعايتكم شؤون المسلمين قاطبة، أكثر من ذي قبل و أن تثمروا عن ساعد الجدّ في إعلاء كلمةاللَّه و معاضدة الأقطار الإسلامية الّتي تكافح في سبيل الاستقلال و تناضل لنيل الحرّية و تذود عن حياضها معاضدة فعالة مؤثّرة و لاسيّما تأييد قضية تونس المعروضة على مجلس الأمن الدولي و الاحتجاج على أعمال فرنسا الجائرة في ذلك القطر الاسلامي الشقيق. و اللَّه في عون العبد مادام العبد في عون أخيه.

و السلام عليكم و رحمة اللَّه و بركاته و على أصحاب السموّ انجا لكم الكرام و على كافة اهالى البلاد.

اظهارات جعفر رائد

آقاى جعفر رائد، در رابطه با پيشنهاد خود به آيت اللَّه كاشانى،

ص: 52

مبنى بر انجام ديدار ايشان با وليعهد عربستان مى نويسد:

«سيد مصطفى كاشانى، فرزند آيت اللَّه كاشانى و شخص ديگرى كه هر دو به وكالت مجلس انتخاب شده بودند، از جمله همراهان بودند و من هم تقريباً در تمام مدتِ اقامت آيت اللَّه در حجاز، در التزام بودم.

روزى به ايشان گفتم شما ميهمان رسمى دولت سعودى هستيد و از شما و همسفرانتان كه متجاوز از بيست نفر هستند، پذيرايى شايان مى شود، آيا آمادگى نداريد به عنوان قدردانى از ملك سعودبن عبدالعزيز پادشاه اين كشور ديدن كنيد؟

آيت اللَّه آقاى سيد ابوالقاسم كاشانى، در جواب، به عادت هميشگى، سرش را تكان داد و به عربى گفت:

«أنا مَلِك المسلمين»

؛ يعنى من پادشاه مسلمين هستم و طبعاً كسى با چنين اعتقادى به ديدار شاه حجاز نمى رفت. ولى دستور دادند تا نامه نسبتاً مفصّلى به زبان عربى خطاب به ملك سعود پادشاه عربستان سعودى نوشته شود كه در آن براى نزديكى و اتّحاد مسلمانان و نيز جهت سر و سامان دادن به امور حج و عمره، پيشنهادهايى گرديده بود؛ از جمله آزاد گذاشتن روزهاى عرفه و عيد قربان بود تا هر فرقه اى هر روزى را كه از نظر مذهبى برايش مسلّم شده است، اعمال مورد نظر حج را در آن روز برگزار نمايد.

و شايان اشاره است كه در آن سال، درمورد رؤيت هلال ذى الحجه، ميان شيعيان و سُنّيان اختلاف افتاده بود و آيت اللَّه

ص: 53

كاشانى مايل بود مقامات سعودى به شيعيان اجازه دهند كه يك روز ديرتر اعمال حج را به جا آورند.

البته ملك سعود نه تنها اين پيشنهاد رانپذيرفت بلكه به او برخورد؛ زيرا آن را مقدمه ايجاد دو دستگى بزرگى بين مسلمانان شيعه و مسلمانان سنى در موسم حج مى دانست و دستور داد عده اى سرباز و پليس به چادرهاى آيت اللَّه كاشانى وسفيرايران- مظفراعلم- بفرستند، تا از يك طرف مانع برگزارى جداگانه مراسم حج از طرف مسلمانان شيعه شوند و از طرف ديگر، اگر كسانى به اين بهانه در صدد تجاوز به آنان برآيند، از آنها جلوگيرى به عمل آورند.

دعوت آيت اللَّه كاشانى به انجام دو مراسم حج در صورت اختلاف شيعه و سنى در ثبوت رؤيت هلال ماه شهر ذى الحجه، برخلاف انتظار مقامات سعودى و محافل اهل سنت بود؛ زيرا تصوّر مى كردند او كه يك روحانى سياستمدار و آزاد منشى است، خواهان گذشت و سازش در اين قبيل مسائل فرعى است. گو اينكه مشكل بعدها از ميان برخاست؛ زيرا مراجع بزرگ در نجف و قم فتوى دادند كه حجاج شيعه در رؤيت هلال ذى الحجه وروزهاى معين مراسم حج بايد ازتصميم دولت سعودى پيروى كنند.

آيت اللَّه كاشانى در نامه خود به پادشاه سعودى، به موضوع ديگرى هم پرداخته بود و آن خرابه بودن قبرهاى امامان جهان تشيع در «مدينه» و لزوم تجديد بنا و سر و صورت دادن به وضع آنها بود، كه اين مطلب هم مورد توجه مقامات سعودى قرار نگرفت. در واقع

ص: 54

از پيش معلوم بود كه عنوان كردن اين مطالب نه تنها اثر ندارد، بلكه نتيجه معكوس هم به بار مى آورد و من با آشنايى كه به وضع محيط داشتم، اين پيش بينى ها را گوشزد كرده بودم، ليكن آيت اللَّه كاشانى كه مرد يك دنده اى بود التفاتى نكرد. (1) 20 البته او مى خواست به تكليف شرعى خود عمل كند و نيز در عالم روحانيت شيعه به ابتكار مهم و پر سر و صدايى دست بزند.

درنامه آيت اللَّه كاشانى به ملك سعود، به مطالب ديگرى؛ مانند لزوم اتّحاد مسلمين هم تأكيد شده بود.

در اين سفرِ حج، وسيله آشنايى ميان آيت اللَّه كاشانى و ساير شخصيت هاى بارز علمى و سياسى و مذهبى جهان اسلام، كه جهت برگزارى مراسم حج در مكه حضور داشتند، فراهم نشد و فقط چند نفرى از حجاج مهم ساير كشورها از ايشان ديدن كردند. خود آيت اللَّه كاشانى در آن هنگام، اكثر توجهش به مسائل داخلى ايران بود و شايد هم براى دور بودن از برخى جريان هاى سياسى در داخل و پرهيز از درگيرى و آلوده شدن بود كه اين سفر پرمشقت حج را درآن موقع به خصوص، بر خود هموار كرده بود. به خاطر دارم كه در آن سال، حدّت و شدّت گرما، فوق العاده بود و حدود


1- . قطعاً در اينجا يك دندگى مطرح نبوده، بلكه ايشان بر اثر درخواست اكثريت حجاج و نيز مسائل و ديدگاه هاى فقهى، چنين نظرى را برگزيده است. كما اينكه ايشان بلافاصله مى گويد: «البته او مى خواست به تكليف شرعى خود عمل كند.»

ص: 55

دو هزار نفر از حاجيان كشورهاى مختلف از آفتاب زدگى و گرمازدگى هلاك شدند و تلفات ايرانيان نيز در حدود يك صد نفر بود. كسانى هم كه با آيت اللَّه كاشانى به حج آمده بودند، در مقامى نبودند كه بتوانند ملاقاتها و مذاكراتى را در سطح بين المللى اسلامى رهبرى كنند يا اقلًا به عهده بگيرند و اصلًا انديشه هايشان پيرامون اين قبيل موضوع ها دور نمى زند و به استثناى يك يا دو نفر، بقيه افرادى عادى و عامى و بى اطلاع و بى سواد بودند.

غرض نويسنده البته نقل خاطرات در زمينه ديلماجى و ترجمه در محضر آيت اللَّه كاشانى بود، اما چون مى دانم خواننده توقّع دارد چند كلمه اى هم در باره شخصيت اين رهبر روحانى كه نقش مؤثرى در يك مقطع تاريخى ايران به عهده داشت گفته شود، از اين رو خيلى كوتاه، به نكاتى دراين زمينه اشاره مى كنم:

شادروان آيت اللَّه كاشانى، دلير و پردل بود و از خطر نمى هراسيد و در مواقع سهمناك، خود را نمى باخت و خونسردى خود را از دست نمى داد. به خاطر دارم نزد او نشسته بوديم و گويا درخانه اى در قلهك بود كه پشت سر هم كسانى از تهران مى رسيدند و اخبار زد و خورد و تيراندازى و كشتگان و زخمى ها را پيرامون مجلس شوراى ملى مى آوردند. اين همان حوادث معروف تيرماه 1331 بود و خوب به يادم هست كه يكى از اشخاص «جهانگير تفضلى» بود.

آيت اللَّه كاشانى همه اين خبرهاى هيجان انگيز را با نهايت

ص: 56

آرامش و حتى بى اعتنايى مى شنيد و از شوخى و نكته سنجى دست برنمى داشت، مثلًا به يكى كه تعريف مى كرد چگونه از وسط آتش و خون آمده است گفت:

معلوم مى شود كاشى نيستى؟!

چون نكته هايى در مورد ترسويى كاشى ها رواج دارد و خود آيت اللَّه از اهل كاشان بود، همواره به كسانى كه لاف شجاعت مى زدند، مى گفت: «معلوم است كاشى نيستى؟!»

آيت اللَّه كاشانى نه تنها در فكر اندوختن مال نبود، بلكه بسيار دست ودل باز بود وآنچه داشت به صاحبان حاجت مى بخشيد و اغلب بدهكارى بار مى آورد.

بدون خودنمايى، او فطرتاً فروتن و بى تكبّر بود و اين تواضع طبيعى، برخى از نزديكان و اطرافيان را گاهى جسور مى ساخت؛ مثلًا يكى از نوه هايش كه در اروپا تحصيل مى كرد و تمايلات افراطى داشت و به عربى مكاتبه مى نمود، نامه هاى تند و گاهى زننده به پدربزرگش مى نوشت و سياست و رفتار او را به باد انتقاد شديد مى گرفت ولى آيت اللَّه كاشانى خم به ابرو نمى آورد و كينه به دل راه نمى داد.

آنچه ازدستش برمى آمد، بدون قيد وشرط، نسبت به هركس كه به او مراجعه مى كرد، حداكثر كمك را به عمل مى آورد و بدين جهت توصيه هاى آيت اللَّه كاشانى آنقدر شده بود كه جز در موارد معين، كمتر نتيجه داشت. خود من هم مشمول التفات شدم و نامه اى با خط

ص: 57

خود به «سيد باقر كاظمى» وزيرامور خارجه وقت نوشتند و در آن، از خانواده و من و از آشنايى ام به زبان عربى و به بعضى معلومات و مباحث مربوط به جهان اسلام و عرب به نيكى ياد كردند كه فكر مى كنم دربايگانى وزارت خارجه محفوظ باشد. اين نامه موجب شد كه برخى از رؤساى ادارات آن وزارتخانه از من بخواهند كه آنان را به خدمت آيت اللَّه كاشانى ببرم. (1) 21

گزارش آقاى آزرمى

آقاى كاظم آزرمى كاردار سفارت ايران در جده نيز در تاريخ 22/ 7/ 1331 در سند شماره 709، گزارش مبسوطى از سفر مرحوم آيت اللَّه كاشانى به تهران مخابره كرده است كه توجه خوانندگان محترم را به مشروح آن، جلب مى كنيم:

در تعقيب گزارش محرمانه شماره 551 مورّخ 31/ 5/ 1331 راجع به مسافرت «حضرت آيت اللَّه كاشانى» به «حجاز» معروض مى دارد:

چون با وجود تقاضاى مكرر سفارت، راجع به تعيين روز و ساعت قطعى ورودشان به «جده»، موعد مزبور معين نشده بود، در مقابل پرسش هاى نمايندگان سياسى دول اسلامى و علما و وجوه و اعيان محلى- كه علاقه زيادى به شركت در استقبال ايشان اظهار مى داشتند- سفارت نمى توانست پاسخ روشنى بدهد، خود اعضاى سفارت هم درنتيجه اين بى اطلاعى، نگران و ناراحت بودند، لذا


1- . مجله تاريخ و فرهنگ معاصر، ج 6 و 7، ص 332 تا 335

ص: 58

ناچار از «مقامات سعودى» تقاضا شد كه به مجرد استحضار از ساعت ورود هواپيماى حامل «حضرت آيت اللَّه» سفارت را مستحضر دارند.

طى تلگراف شماره 588 وزارت امور خارجه، روز ورود ايشان را اشعار داشته بودند ولى ساعت ورود طياره همچنان نامعلوم مانده بود، تا اينكه كمى قبل از ساعت 45/ 8 صبح روز چهارشنبه، پنجم شهريور (1331) (كه به حساب محل، هفتم ذى حجه بود) از طرف «رييس بنگاه هواپيمايى سعودى» به سفارت اطلاع داده شد كه در حدود سه ربع ساعت بعد؛ يعنى تقريباً 30/ 9 صبح، هواپيماى حامل «حضرت آيت اللَّه كاشانى» و همراهانشان به «جده» خواهد رسيد.

فوراً به نمايندگان سياسى دول اسلامى و اشخاصى كه اظهار علاقه به شركت در استقبال ايشان نموده بودند، اطلاع داده و خود به فرودگاه رفتيم.

در ظرف اين سه ربع ساعت اكثر نمايندگان دول اسلامى و عده اى از اعيان محلى در فرودگاه حاضر شدند.

از طرف بنگاه هواپيمايى سعودى هم، به معاون وزارت امور خارجه و فرماندار جده و رييس كلّ اداره امور حج و رييس شهربانى و شهردار و رييس گمرك فرودگاه جده، اين خبر ابلاغ شده بود و همه حاضر بودند. (1) 22


1- . روزنامه اطلاعات مورخ 6/ 6/ 1331، ص 4 به نقل از خبرگزارى عرب از جده مى نويسد: استقبالى كه به نام دولت سعودى از آيت اللَّه كاشانى رهبر دينى و رييس مجلس شوراى ملى ايران به عمل آمد، از لحاظ آنكه دولت و مردم و حجاج ممالك مختلف اسلامى در آن شركت داشتند بى نظير و بى سابقه بود. سپس مى افزايد: محافل مطّلع اظهار عقيده مى كنند كه مسافرت آيت اللَّه كاشانى به مكه، مخصوصاً با توجه به مذاكراتى كه درحجاز ميان آيت اللَّه و رجال برجسته ممالك اسلامى صورت خواهد گرفت، از لحاظ معنوى و تحكيم رشته هاى ارتباط و همكارى ميان ملل اسلامى حائز اهميت فراوان خواهد بود.

ص: 59

در سر ساعت 30/ 9 كه هواپيمايى از بيروت رسيد. رييس بنگاه هواپيمايى، مستقبلين را تا نزديك هواپيماى مزبور هدايت نمود، اتومبيل هاى مخصوص حضرت آيت اللَّه و همراهان را هم- كه از اتومبيل هاى كروكى (1) 23 انتخاب شده بود- تا كنار هواپيما آورده بودند كه زحمت پياده راه رفتن در آفتاب را نداشته باشند و براى اينكه بدانند آيا معظم له مُحرِم هستند يا خير و كروك اتومبيل بايد برداشته شود يا نه، از مسافرين طياره، راجع به محرم بودن ايشان استعلام گرديد؛ معلوم شد ايشان اصلًا در آن هواپيما نيستند! چون رئيس بنگاه هواپيمايى سعودى ازجريان مستحضرشد سخت متعجّب گرديد و مدتى به انتظار وصول طيّاره بعدى در فرودگاه ايستاديم و همين كه قطع پيدا كردند كه در طيّاره بعدى هم نيستند مستقبلين به اتاق رييس بنگاه هواپيمايى (منتقل و) مدتى هم در آنجا معطل شدند كه مأمورين


1- . اتومبيل هاى سقف دارى كه در موقع نياز سقف آن باز مى شود.

ص: 60

بى سيم فرودگاه در اين باب از «بيروت» استعلام و تحقيق كنند.

بالأخره قريب ظهر چون هنوز پاسخ قطعى نرسيد، اكثر مستقبلين- به استثناى رجال رسمى دولتى- معذرت خواسته و رفتند و بعضى از آنها- از جمله كارداران عراق و مصر- مصرّاً تقاضا كردند، هر وقت موعد ورود حضرت آيت اللَّه معيّن گرديد به آنها اطلاع داده شود.

راجع به اين سوء تفاهم بازجويى به عمل آمد و معلوم شد، چون اولياى امور «دولت سعودى» از ساعت ورود طياره حامل «حضرت آيت اللَّه» اطلاع صحيحى نداشتند، مأمورين بى سيم فرودگاه پى در پى از مأمورين بى سيم طيّاره هاى حامل حجاج كه از بيروت مى آمدند در اين باب استعلام مى كردند يكى از مأمورين بى سيم يكى از هواپيماهاى نظامى آمريكايى، بدون اينكه متوجه اهميت مطلب باشد، در مقابل پرسش مأمور بى سيم «فرودگاه جده» جواب مثبت داده و موجب اين بى تربيتى شده بود.

در حدود ساعت دو بعد از ظهر به طور قطع معلوم شد كه «حضرت آيت اللَّه» هنوز از «بيروت» حركت نكرده اند و رييس بنگاه هواپيمايى سعودى گفت:

«چون ايشان نخواسته اند با هواپيماى نظامى آمريكايى بيايند، طيّاره سعودى مخصوص، برايشان خواهيم فرستاد» و قرار شد به مجرد استحضار از ساعت ورود هواپيما، سفارت را مستحضر دارند.

نزديك غروب اطلاع دادند كه حدود نيم ساعت بعد، طيّاره وارد خواهد شد، دوباره به فرودگاه رفتيم. معاون وزارت خارجه و

ص: 61

فرماندار جده و ساير رجال رسمى حاضر بودند، بنا به تقاضاى اكيد كارداران مصر و عراق، تلفنى به ايشان نيز اطلاع داده شد و به فرودگاه آمدند.

تقريباً يك ساعت بعد از غروب، با يكى از هواپيماهاى سربازبر آمريكائى، كه دولت آمريكا نظر به ضيق وقت و عدم كفاف طيّاره هاى موجود، آنها را براى آوردن حجاج به جده اختصاص داده بود، وارد شدند و مراسم استقبال رسمى به عمل آمد. ولى به علت مذكور، عده اى كه انتظار مى رفت در استقبال حاضر باشند نبودند و از ساعت ورود حضرت آيت اللَّه نسبت به رويه دولت سعودى نسبت به ايشان بدبين شدند، به خصوص كه اولياى امور دولت راجع به خطابه اى كه مى خواستند در عرفات ايراد نمايند، اعتراض و مخالفت كرده بودند (موضوع تلگراف شماره 97 مورخ 2/ 6/ 31 اين سفارت).

كاميونى براى حمل جامه دان هاى معظم له و همراهان تا پاى طيّاره آورده بودند و اثاثيه ايشان و همراهانشان را بدون تفتيش گمركى، از فرودگاه به خانه اى كه براى استراحت ايشان اختصاص داده شده بود بردند. خودشان نيز به آنجا رفتند و مدتى معاون وزارت امور خارجه و فرماندار جده آنجا بودند و قرار شد پس از صرف شام براى عمره تمتّع به «مكه» مشرف شوند.

چون مرسوم در آنجا اين است كه محترمين حجاج و ميهمانان دولت؛ از قبيل أمرا و أمراى حج دول اسلامى و بزرگان علما و

ص: 62

روحانيون، امثال شيخ ازهر، مفتى اعظم فلسطين يا مصر و نظاير ايشان، پس از ورود، نخست به ديدن ملك يا در صورت نبودن ايشان- مانند امسال- به ديدن نماينده ايشان امير سعود، ولى عهد مى روند لذا فرماندار جده به وسيله سفارت به ايشان اطلاع داد كه اگر مايل به ملاقات امير باشند ممكن است صبح روز هشتم ذى حجه در كاخ سلطنتى مكه، يا عصر آن روز در مقرّ امير در «منا» از ايشان ديدن نمايند.

حضرت آيت اللَّه كه انتظار داشتند امير قبلًا به ديدن ميهمانشان بيايند و از رسم و عادات محل اطلاعات درستى نداشتند و در عين حال از رويه اولياى امور دولت سعودى، راجع به منع ايشان از ايراد خطابه و سادگى ترتيبات استقبال ناراضى بودند، از اين عمل سخت مكدر شدند و از ملاقات امير خوددارى كردند و مساعى جناب آقاى اعلم در اين باب به نتيجه اى نرسيد. لذا به نحو مقتضى به فرماندار جدّه فهمانده شد بهتر است تعيين وقت ملاقات امير و ايشان به وعده ديگرى موكول شود.

فرماندار در جواب اظهار نمود: اين ملاقات اختيارى است و منظور امير و اولياى امورِ دولت سعودى فقط تهيه وسايل آسايش حضرت آيت اللَّه است. ولى طرفين از اين پيش آمد ناراضى بودند و اين برخورد اولى، اثراتى باقى گذاشت و رفتار اولياى امور سعودى نسبت به ايشان، بعد از آن قدرى سردتر از آن بود كه پيش بينى مى شد.

معذلك مى توان گفت كه به هيچ وجه در تجليل و احترام و

ص: 63

تهيه وسايل آسايش و پذيرايى ايشان فروگذار نشد و اگر اين سوء تفاهم پيش نمى آمد، به طور قطع مى شود گفت كه استقبال ايشان بى نظير بود.

پس از صرف شام براى عمره، آماده سفر مكه شدند و چون لازم بود شخصى وارد به اوضاع و آشنا به رجال و زبان محلّى همراه ايشان باشد، بنده در معيتشان به مكه رفتم.

پنج اتومبيل سوارى براى حضرت آيت اللَّه و همراهان و دو كاميون براى جامه دان ها و اثاثيه و پاسبانان و مستخدمين در اختيارشان گذاشته شده بود. يكى از افسران شهربانى جدّه به درجه سروانى و يكى از پيشخدمت هاى مخصوص امير سعود وليعهد و چهار پاسبان و يك ميهماندار و دوازده پيشخدمت و نوكر و دو آشپز براى پذيرايى ايشان در مكّه و منا و عرفات اختصاص داده بودند.

در مكه دو خانه بزرگ و مجلّل در نزديكى حرم (كه يكى از آنها كاملًا متصل به حرم بود و پنجره هاى آن به مسجد باز مى شد و براى ورود به حرم احتياجى به عبور از خيابان هم نداشت و قطعاً بهترين خانه اى بود كه مى شد براى يكى از محترمين حجاج ميهمان دولت تهيه شود) در اختيارشان گذاشته شده بود كه فقط از آن استفاده كردند و آن خانه دوّمى فقط براى پخت و پز استفاده مى شد (كرايه هريك از اين دو خانه فقط براى ايام حج حدود 16000 ريال سعودى؛ يعنى تقريباً دو هزار لير مصرى بود).

ص: 64

براى يك روز توقف در عرفات هم چندين خيمه مفروش با تمام لوازم آشپزخانه و آبدارخانه و مستخدمين لازم براى استراحت ايشان آماده شده بود.

در «منا» هم يكى از مهمترين و خوش موقعيت ترين خانه ها را كه در نزديكى جمره وسطى واقع بود براى اقامتشان اختصاص داده بودند و در اختيار اين خانه، مخصوصاً راحتى ايشان را در نظر گرفته بودند كه براى رمى جمار (انداختن سنگريزه به شيطان ها) در آن ازدحام و گرماى شديد زحمتى نداشته باشند.

در اين سه روز هم تمام وسايل پذيرايى و مستخدمين لازم در اختيارشان بود، دو افسر شهربانى و عده اى پاسبان براى حفاظت ايشان همراهشان بودند كه در موقع طواف و سعى و رمى جمار، اطراف ايشان را مى گرفتند و راه را براى شان باز مى كردند.

روز هشتم ذى حجه كه در نتيجه اختلاف رؤيت هلال دو روز اختلاف بين تقويم ايران و حجاز پيش آمد، حجاج سخت ناراحت شده بودند و براى حل اين اشكال و وقوف اضطرارى روز بعد در عرفه، به حضرت آيت اللَّه مراجعه مى كردند و بالأخره ايشان مصمّم شدند در اين باب با اولياى امور دولت سعودى مذاكره نمايند و با وجود اينكه نظر به سوابقى كه داشتم، تذكر دادم كه قطعاً اقدام در اين باب مفيد فايده اى نيست، در نتيجه اصرار ايشان، ناچار دستورشان را اجرا كردم، جريان هم به اين قرار بود كه معظم له قبل از ظهر آن روز به بنده فرمودند: مى خواهم پيغام مرا به مقامات

ص: 65

محلّى اينجا برسانى (و پيغام خود را شرح دادند). بنده نخست «شيخ ابراهيم السليمان» رييس دفتر امير فيصل را كه با بنده سابقه دوستىِ ممتدى دارد، ملاقات نموده و نظر به روابط و سوابق موجود فيمابين موضوع را صراحتاً در ميان گذاشته، به او تذكّر دادم كه تفاوت هر ساله بين تقويم هاى ايران و حجاز يك روز بود، لذا دليل اختلاف افق قابل قبول بود ولى حالا كه اختلاف دو روز است كار بر ما مشكل شده و بايد صراحتاً بگويم كه شهود امسال شما قطعاً اشتباه كرده اند؛ چه از نقطه نظر نجومى رؤيت هلال در حجاز و نجد (كه در مشرق مصر واقع است) قبل از رؤيت آن در ايران امكان دارد، ولى قبل از موعد رؤيت آن در مصر به هيچوجه امكان ندارد و با بودن رصدخانه «حلوان» در «مصر» و دقتى كه در اين باب به عمل مى آيد، نمى توان گفت آنها اشتباه كرده اند و جز كشور عربى سعودى، تمام كشورهاى اسلامى به خطا رفته اند!

پس از اين مقدمه، از ايشان خواستم جريان را به نحو مقتضى به امير فيصل كه شخص روشن و فهميده اى است برساند و همانطور كه آيت اللَّه خواسته بودند، محرمانه از ايشان تقاضا كند دستور دهند مأمورين شهربانى مزاحم و متعرّض عده اى كه روز بعد در عرفات مى مانند و شب بعد به مشعر مى روند، نشوند.

نامبرده با اينكه باطناً با بنده هم عقيده بود، اظهار نمود:

استدلال هاى نجومى و رياضى در اينجا بى اثر است و در مقابل حكم محكمه شرعيه جز تمكين چاره اى نيست.

ص: 66

امير فيصل هم با بودن امير سعود، كارى نمى تواند بكند. بهتر است در اين باب با امير سعود مذاكره شود.

اگرچه معلوم بود كه مذاكره با امير سعود هم اثرى ندارد و رييس دفتر امير فيصل براى اينكه از مداخله در اين موضوع حساس راحت شود، بنده را به امير سعود حواله كرده است. چون در اين باب حضرت آيت اللَّه اصرار داشتند، براى گرفتن وقت ملاقات از منشى مخصوص امير سعود به كاخ وليعهد رفتم و وقتى آنجا رسيدم كه امير سعود مشغول صرف نهار بود.

سوابق بنده با منشى مخصوص امير سعود كه اخيراً عهده دار اين پست شده است، زياد نبود؛ لذا خود را به نحو مقتضى به او معرفى نموده، سوابق و علاقه ام را به كشور عربى سعودى خاطر نشان كردم و با ذكر موقعيت ممتاز حضرت آيت اللَّه كاشانى در عالم اسلام و لزوم جلب رضايت او و حسن اثر آن در ميان ايرانيان و ساير مسلمانان، جريان را به نحو مقتضى بيان نموده، گفتم:

درخواست حضرت آيت اللَّه اين نيست كه اجازه وقوف مخصوص به ايرانيان بدهند، بلكه تنها تقاضايشان اين است كه براى اشخاصى كه مى خواهند عمل به احتياط نمايند و براى وقوف اضطرارى مى خواهند روز شنبه به عرفات و شب يكشنبه به مشعر بروند سخت گيرى نكنند؛ يعنى مأمورين شهربانى نسبت به اين قبيل اشخاص اغماض و چشم پوشى نمايند و مخصوصاً خاطر نشان نمودم كه اين عمل صورت معامله استثنايى نسبت به ايرانيان و

ص: 67

موافقت با وقوف مخصوص براى آنها را به خود نخواهد گرفت.

نامبرده جريان را به عرض امير سعود رسانيد و درجواب با ابلاغ مراتب احترام و سلام وليعهد به حضرت آيت اللَّه گفت:

امير مى گويد: چنين تقاضايى از ايشان كه از دعات و پيشروان وحدت اسلام اند بعيد و مستبعد به نظر مى رسد، چون انجام آن موجب تشتّت و تفرقه مسلمين خواهد شد.

ساير مسلمين با اينكه حكم محكمه شرعيه راجع به روز وقوف عرفات با تقويم كشورهايشان و با احكام محاكم شرعيه آن كشورها اختلاف دارد، به حكم قاضى محل تمكين مى نمايند و حدود 400 هزار مسلمان از بلاد مختلف، روز جمعه در عرفات وقوف مى كنند، اغماض نسبت به عده اى حدود سه هزار نفر در وقوف روز بعد، كه به منزله اجازه ضمنى اين عمل است، اسباب تفرقه مسلمين مى شود و دولت سعودى كه دولت اسلامى است، به هيچوجه نمى تواند با چنين امرى موافقت نمايد. و اكيداً از حضرت آيت اللَّه تقاضا مى نمايند كه به ايرانيان دستور دهند از اجماع ساير مسلمين خارج نشوند و در همان روزى كه سايرين در عرفات وقوف مى نمايند وقوف كنند.

و در خاتمه از قول امير چنين تذكر دادند كه اولياى امور نسبت به كسانى كه برخلاف اجماع مسلمين قيام كنند و روز شنبه به عرفات يا شب يكشنبه به مشعرالحرام روند، نهايت شدّت را اعمال خواهند كرد.

ص: 68

جواب مزبور را به عرض حضرت آيت اللَّه رساندم، در اين اثنا؛ يعنى قبل از بازگشت بنده و ابلاغ پيغام مزبور، يكى از آقايان علما، به نام بحرالعلوم، به ملاقات حضرت آيت اللَّه آمده و اظهار نمودند كه دو نفر از شيعيان كه يكى از آنها از اهالى كويت است و هر دو، مورد اطمينان ايشان اند، شهادت به رؤيت هلال در شب جمعه 31 مرداد داده اند. آقاى شمس قنات آبادى هم شهادت دادند كه شب جمعه مزبور در موقعى كه از شميران به تهران مى آمدند بدون هيچ زحمتى ماه را ديده اند، آقاى عباس ناجى داماد آيت اللَّه هم كه در آن شب همراه آقاى قنات آبادى بوده اين شهادت را تأييد نمود و از مجموع اين شهادات، نزد حضرت آيت اللَّه رويت هلال ذى حجه در شب جمعه 31 مرداد ثابت گرديد. و اختلاف دو روز به يك روز مبدّل شد. و چون با اختلاف افق، اختلاف يك روز امرى عادى است، رؤيت هلال در حجاز در شب پنجشنبه سى ام مرداد جزو امور محتمله در آمد و چون علم به خلاف آن نداشتند؛ يعنى نمى توانستند قطع داشته باشند كه ادعاى رؤيت اهالى اينجا برخلاف حقيقت است، مطابق موازين فقهى، حكم به متابعت دادند، به خصوص كه بعضى از اجلّه فقهاى شيعه حتّى با علم به خلاف هم، امر به متابعت از جماعت كرده اند.

اين بود كه اكثر حجاج ايرانى مطابق دستور حضرت آيت اللَّه و عده اى از حضرات علما كه به حج مشرّف شده بودند، روز جمعه 31 مرداد ماه را نهم ذى حجه گرفته، با سايرين در عرفات

ص: 69

وقوف نمودند.

ولى باز عده اى عمل به احتياط نموده شب بعد به مشعر رفتند و مأمورين شهربانى آنها را مجبور به مراجعت نموده، به آنها توهين كردند. پس از مراجعت از منا، شب سيزدهم ذى حجه را حضرت آيت اللَّه و همراهان در مكّه گذراندند و قرار بود سحر آن روز به جده بروند و از آنجا به مدينه پرواز كنند، ولى شب تصميم گرفته شد كه به عنوان تشكّر و خدا حافظى از امير سعود، آقايان شمس قنات آباى و مصطفى كاشانى فرزند حضرت آيت اللَّه به ملاقات امير سعود بروند.

صبح زود، وقت ملاقات از امير خواسته و ساعت 30/ 8 به اتفاق ايشان به ملاقات امير سعود رفتيم. ايشان با نهايت گرمى و محبت از آقايان پذيرايى كردند و پس از ابلاغ سلام و پيغام هاى حضرت آيت اللَّه و تشكّر و گله ايشان مراجعت نمودند.

اين ملاقات تا اندازه اى از شدّت رنجش اولياى امور سعودى كاست و شرح آن را به تفصيل با آب و تابى در روزنامه درج نمودند.

پس از آن، به جدّه رفته، چند ساعتى در آنجا استراحت نمودند. در اين ضمن نامه اى كه امير سعود در پاسخ پيغام هاى حضرت آيت اللَّه، مبنى بر اظهار تشكّر و خشنودى از آمدن ايشان به حجاز و تجليل و تكريم ايشان نوشته بودند، به وسيله پيك مخصوص به جدّه فرستاده و تسليم حضرت آيت اللَّه شد.

قبل از غروب آن روز، با هواپيماى مخصوصى كه دولت

ص: 70

سعودى مجاناً در اختيار ايشان گذاشت، به مدينه مشرّف شدند. در اين مسافرت هم، بنده در معيتشان بودم و تا ساعت حركت به دمشق آنى از ايشان جدا نشدم.

تا روز هجدهم ذى حجه در ضيافت دولت سعودى در مدينه بودند و آقاى ضريحى پدر زن وزير دارايى كه يكى از بزرگترين اعيان و رجال برجسته مدينه است مأمور پذيرايى ايشان بود.

در فرودگاه مدينه پسر بزرگ امير مدينه (كه از منسوبين ملك است) به نمايندگى امير و آقاى ضريحى و رييس اداره حج در مدينه و رييس شهربانى و شهردار و سيد مصطفى عطار (زيارت نامه خوان ايرانيان در مدينه) در استقبال حاضر بودند و اتومبيل هايى قبلًا آماده شده بود، ايشان را از فرودگاه به خانه اى كه براى اقامت ايشان تهيه شده بود، برد.

در مدينه هم، امير كه خود را نماينده دولت مى داند، و معمولًا واردين به ديدن او مى روند، به تأسّى از رويه امير سعود به ديدن حضرت آيت اللَّه نيامد، ايشان هم از ديدن وى خوددارى كردند.

ساير رجال مدينه هم كه رفتار امير را نسبت به ايشان ديدند و از خوددارى حضرت آيت اللَّه از ملاقات وليعهد مطّلع بودند، به خيال اينكه تماس با ايشان اسباب خشم اولياى امور دولت مى گردد، از ملاقات ايشان پرهيز كردند و حتى آشنايان قديمى ايشان كه در سفر سابق مكرر به ديدنشان آمده بودند، از ملاقاتشان احتياط داشتند و كار به جايى رسيد كه «سيد على عمران حبولى نجفى» از دوستان

ص: 71

قديمى ايشان با اينكه مكرر از طرف آيت اللَّه كسى به سراغش رفته بود، به عنوان بيمارى از ملاقات عذر خواست و اين خود براى حضرت آيت اللَّه سوء ظن شد كه امير اشخاص را از ملاقاتشان منع كرده است.

مطلب را به نحو مقتضى به اطلاع امير رساندم، قسم ياد كرد كه هيچ منعى در بين نيست، راست هم مى گفت ولى نظر به رژيم خاص حكومت فعلى در حجاز، خود مردم از بيم اينكه مبادا ملاقاتشان با حضرت آيت اللَّه اسباب عدم رضايت اولياى امور شود، از اين ملاقات خوددارى مى كردند.

براى حركت ايشان از مدينه به دمشق نيز اداره هواپيمايى سعودى در مدينه، طياره اى در اختيارشان گذاشت- و با تبديل بليت هاى S .A .S به بليت هاى هواپيماى سعودى- آنها را تا دمشق بردند.

روز حركت هم پسر امير مدينه به نمايندگى پدرش و آقاى ضريحى و عده اى از رجال رسمى در فرودگاه حاضر بودند، در آنجا نيز حضرت آيت اللَّه به حدى سخت از رفتار امير گله كرد كه پسرش در جواب واماند و در مقابل عده اى كه حاضر بودند سرافكنده شد.

خوددارى حضرت آيت اللَّه از ملاقات امير سعود و امير مدينه، اگر چه اسباب عدم رضايت اولياى امور دولت شد، در بين اهالى حجاز و حجاج كشورهاى اسلامى تأثير خوبى داشت و اغلب مخصوصاً رجال ممتاز از اينكه معظم له احترام موقعيت روحانى

ص: 72

خود را نگاه داشته اند، خشنود بودند.

مجله «المصوّر» از انتشارات «دارالهلال» مصر در اين باب شرحى اغراق آميز نوشته است كه بعضى قسمتهاى آن كاملًا مخالف با حقيقت است (قطعه روزنامه و ترجمه آن براى مزيد استحضار به ضميمه تقديم مى گردد).

به طورى كه عرض شد تقاضاى حضرت آيت اللَّه كه صورت محرمانگى كامل داشت و معلوم نيست به چه علتى مأمورين محلى خبر آن را، (ولو اينكه مجله جريان را مطابق با واقع ننوشته است) به مجله مزبور داده اند؟! اجازه وقوف جداگانه براى ايرانيان نبود، پاسخ امير هم مطابق شرحى بود كه به عرض رسيد و اظهاراتى كه مجلّه به امير نسبت داده است، داير بر اينكه «دولت سعودى به هيچوجه اجازه نمى دهد به يكى از مسلمانان كه بدين كشور بيايد و قانونى غير از قانون معمول در اين كشور را بر حكومت محلّى تحميل نمايد و دولت به كاشانى و ديگران اجازه نخواهد داد يك دقيقه پس از حركت حجاج از عرفات، در آنجا بمانند و اگر وى با اين ترتيب موافقت نكند، طوعاً يا جبراً با يكى از هواپيماها او را به كشورش بازگشت خواهد داد» به كلّى عارى از حقيقت است. (1) 24 كاردار- كاظم آزرمى

22/ 7/ 31


1- . سند شماره 709 مورخ 22/ 7/ 1331

ص: 73

بحران و تهديد

آقاى آزرمى در ادامه اين گزارش، خبر مجلّه «المصوّر» را نيز ذكر كرده، مى نويسد:

مجله «المصوّر» چاپ مصر شماره 1458 مورخ 19 سپتامبر 1952 (28/ 6/ 1331) در ضمن مقاله اى كه راجع به اوضاع عمومى حج منتشر كرد، راجع به حضرت آيت اللَّه كاشانى چنين نوشت:

«پيشواى دينىِ مشهور ايران، «آيت اللَّه كاشانى» يكى از حجاجِ امسالِ بيت اللَّه الحرام بود ولى او بدون اينكه تعمّدى در كار باشد، بحرانى به وجود آورد.

نخست روزنامه ها انتشار دادند كه دولت سعودى بسيار خوشوقت است كه آيت اللَّه كاشانى ميهمان آن باشد، ولى ناگهان روزنامه هاى لبنان به دست اولياى دولت سعودى رسيد و در آنها نوشته شده بود كه آيت اللَّه كاشانى از پذيرفتن دعوت دولت سعودى و ميهمان دارى آن امتناع دارد! با وجود اين، همين كه دولت سعودى اطلاع پيدا كرد كه آيت اللَّه كاشانى به كمك آن احتياج دارد تا رفتن او به جده به وسيله هواپيما ميسر گردد فوراً به كمك برخاست. (1) 25


1- . اگر چه دولت سعودى حاضر به كمك بود، ولى حقيقت اين است كه حضرت آيت اللَّه با يكى از هواپيماهاى نظامى آمريكايى به جده تشريف آوردند، «اين توضيح در حاشيه نامه از آقاى آزرمى نقل شده است».

ص: 74

نمايندگان دولت عربى سعودى شش ساعت در انتظار رسيدن هواپيماى حامل آيت اللَّه ايستادند ولى از انتظار نتيجه نگرفتند، بالاخره دو ساعت ديرتر از موعد معين، هواپيما رسيد و هنگامى كه آيت اللَّه از هواپيما فرود آمد، كسى را در استقبال خود نديد. (1) 26 به آيت اللَّه گفته شد كه وليعهد امير سعود، از شخصيتهاى برجسته حجاج در كاخ سلطنتى جده پذيرايى مى كند، ليكن آيت اللَّه از رفتن به ديدن وليعهد خوددارى كرد و گفت نخست بايد وليعهد به ديدن من بيايد. اين جريان به اطلاع وليعهد كه در عين حال نماينده اعلى حضرت ملك در موسم حج بود، رسانيده شد و او تنها سخنى كه در اين باره گفت اين بود كه در تهيّه وسايل آسايش پيشواى بزرگ جدّيت كنند.


1- . علاوه بر اعضاى سفارت، معاون وزارت امور خارجه و فرماندار جده، و رييس اداره حج و رييس شهربانى و رييس شهردارى جدّه و رييس بنگاه هوايى سعودى و كارداران عراق و مصر حاضر بودند، ولى ظهر علاوه بر اينها وزير مختاران و كارداران ساير كشورهاى اسلامى و عدّه اى از افراد كنسولى پاكستانى و هندى و عده اى از حجاج ايرانى و اهالى حجاز نيز حاضر بودند و چون ساعت ها انتظار كشيدند و هواپيماى حامل حضرت آيت اللَّه نيامد، ظهر معذرت خواستند و رفتند، موعد وصول طيّاره هم معين نبود و كمى قبل از وصول آن، به طور قطع از موعد وصولش آگاهى يافتيم و فقط مأمورين رسمى دولتى سعودى را توانستند اطلاع دهند. از طرف سفارت هم نظر به خواهش مؤكدى كه از طرف كارداران عراق و مصر شده بود، به آنها اشعار گرديد و حاضر شدند، «اين توضيح از گزارش دهنده است».

ص: 75

سپس جريان مهمى پيش آمد كه كم مانده بود به بحران شديد و خطرناكى كشيده شود. بدين ترتيب كه همراهان آيت اللَّه كاشانى به مقامات محلّى سعودى اطلاع دادندكه روز وقوف عرفات در ايران شنبه است (1) 27 و پيشواى ايران روز شنبه را هم در عرفات خواهد ماند تا طبق وقت ايران مراسم حج را بجا آورد. (2) 28 در مقابل اين پيغام، امير سعود دستور داد كه مقامات محلّى به اطلاع آيت اللَّه كاشانى برسانند كه حجاج در اراضى مقدسه تابع قوانين و مقررات دولتى حكومت عربى سعودى هستند و شايسته نيست آقاى كاشانى ثبوت رؤيت هلال را، كه كليه حجاج پذيرفته اند نپذيرد و تصديق نكند.

دولت سعودى به هيچوجه اجازه نخواهد داد كه فرد مسلمانى از كشور ديگرى بيايد و بخواهد قانون يا مقرراتى را كه در كشور ما معمول نيست به كار بندد و دولت سعودى به آقاى كاشانى يا ديگرى اجازه نخواهد داد كه بعد از بازگشت حجاج از عرفات، يك دقيقه هم در آنجا بماند و اگر به اين دستور سر فرود نياورد، فوراً يكى از هواپيماها او (آيت اللَّه كاشانى) را طوعاً يا جبراً به كشور خود بازخواهد گردانيد! (3) 29


1- . برخلاف اظهار مخبر روزنامه، يكشنبه بود.
2- . اين قسمت هم مطابق حقيقت نيست.
3- . اين شرح دور از حقيقت است و جريان حقيقى و واقعى همان است كه در گزارشى على حده مشروحاً عرض شده است.

ص: 76

آقاى كاشانى هم در برابر اين پيغام ها جز سر فرود آوردن چاره اى نديد. در اينجا لازم است گفته شود كه اختلاف اوقات، اعياد و ايّام مذهبى، مانند وقوف عرفات و غيره در ميان كشورهاى اسلامى حسنى ندارد و بايد كليه اين كشورها ترتيبى پيش گيرند و همه متّفقاً روزهايى را تعيين كنند تا جريانى شبيه جريان امسال پيش نيايد كه در تمام اقطار اسلامى، عيد قربان يكشنبه بود، در صورتى كه ميان آنها فقط دولت سعودى روز شنبه را عيد گرفت! مگر اينكه «نظر» دولت عربى سعودى از نظر ساير دولت ها قوى تر و دوربين تر باشد! (1) 30

ادامه سفر از زبان همراهان

آقاى حاج محمد على سيگارى در ادامه گزارش سفر مى گويد:

پس از اعمال مكه، به جده آمده و از آنجا با هواپيما به مدينه منوّره مشرّف شديم، در مدينه باغى به نام باغ صفا بود كه چند روز در آنجا بوديم.

و پس از خاتمه برنامه ها در مدينه، به جده بازگشته و از آنجا با هواپيما به دمشق پايتخت سوريه آمديم.

در سوريه مصدّق تلفنى با مرحوم آيت اللَّه كاشانى صحبت و از


1- . پايان گزارش روزنامه المصوّر.

ص: 77

ايشان خواست تا زودتر به ايران بازگردند، ليكن مرحوم كاشانى به دليل دعوتى كه قبلًا از بيروت به عمل آمده بود، نپذيرفتند و ما همراه ايشان از سوريه به بيروت رفتيم.

نزديك 250 ماشين به استقبال آمده بودند و تقريباً شش يا هفت شب نيز آنجا ميهمان بوديم.

هر شب مجلس با شكوهى با حدود 300 نفر تشكيل مى شد.

در آن زمان رشيد بيضون رييس مجلس لبنان بود و استقبال و پذيرايى خوبى از ايشان در بيروت به عمل آمد.

بازگشت به ايران

در پايان سفر نيز در ميان استقبال پرشور مردم به ايران بازگشتيم. جمعيت در فرودگاه به حدّى بود كه پسر من نتوانسته بود به داخل فرودگاه بيايد. من مأمور كارهاى گمركى و تحويل ساك ها شدم و ايشان در ميان استقبال با شكوه مردم به خانه منتقل شدند.

ص: 78

اينجانب ميهمانى مفصّلى به افتخار مراجعت ايشان از حج در روز چهارشنبه 2/ 7/ 31 در تهران ترتيب دادم كه كارت دعوت آن موجود است.

آقاى حسن گرامى نيز در نامه اى به نگارنده اينچنين مرقوم داشته اند: پس از تشريف آوردن حضرت آيةاللَّه كاشانى مجالس وليمه و شام توسط طبقات مختلف مردم و نيز در منزل اينجانب برگزار گرديد كه به دليل شور و هيجان خاصّ شركت كنندگان، انعكاس وسيعى در مطبوعات آن زمان داشت.

روزنامه شورش در تاريخ 5/ 7/ 1331 در رابطه با مهمانى برگزار شده در منزل اينجانب اينچنين نوشت:

ضيافت شام به افتخار حضرت آيةاللَّه كاشانى

شب يكشنبه هفته گذشته در منزل آقاى حسن گرامى داماد حضرت آيةاللَّه كه از تجّار محترم و مبارز بازار مى باشند، ضيافت مفصّل و مجللّى به شام به افتخار ورود حضرت آيةاللَّه كاشانى از مكّه معظّمه داده شد كه در اين ضيافت مهمّ عده اى از وكلاى آزادى خواه مجلس و رجال و روحانيون و دو سه روزنامه نگار از جمله آقاى جلالى نايينى مسؤول روزنامه باختر امروز، آقاى كريمپور شيرازى مدير اين روزنامه نيز حضور داشتند و در موقع شام حضرت آيةاللَّه كاشانى با مزاح و؟؟؟ مخصوص خودشان مدعويين را جدا جدا مورد محبّت قرار مى دادند و مى توان؟؟؟؟ و در عين حال مجلّل فوق العاده به مدعوين كه؟؟؟ فكر بودند فوق العاده خوش گذشت.

ص: 79

آيت اللَّه كاشانى در طول اين سفر با نمايندگان مطبوعات و رسانه ها نيز ديدارهايى داشته اند كه برخى از آنها در روزنامه اطلاعات آن زمان به چاپ رسيده است. ايشان به خبرنگار روزنامه «الاهرام» چاپ مصر گفته اند:

مطبوعات در كشور ما وظيفه بسيار مهمى بر عهده دارند و در مبارزات ملت ايران سهم بزرگى داشته و نقش مؤثرى را ايفا نمودند.

سپس مى گويد:

«اميدوارم كشور مصر و ساير ممالك عرب، از

ص: 80

فداكارى هايى كه ملت ايران در اين مبارزات حياتى نشان دادند، درس هاى مفيدى گرفته باشند و به خوبى دريابند كه براى در هم شكستن نفوذ استعمارى و سيادت اقتصادى و سياسىِ اجانب، بايد فداكارى نمود و اطمينان داشت كه مبارزه ملل شرق، اگر با فداكارى و اتحاد توأم باشد، قطعاً به نتيجه خواهد رسيد.»

و در پايان مى گويند:

در مراجعت از حجاز ممكن است چند روزى در لبنان توقف كنم من مدتى در كشور لبنان تبعيد بودم و در ميان رجال اين كشور دوستان فراوانى دارم كه در ايران هم با آنها مكاتبه مى كردم. (1) 31

همچنين آيت اللَّه كاشانى در طول سفر، پيوسته در جريان اخبار مربوط به ايران قرار داشته و به موقع موضعگيرى مى كرده است.

خبرنگار روزنامه اطلاعات از مدينه چنين گزارش داده است:

حضرت آيت اللَّه كاشانى راجع به قرارداد پيشنهادى دولت انگليس و پيام چرچيل و ترومن چنين اظهار عقيده كرده اند:

قرارداد پيشنهادى دولت استعمارى انگليس بار ديگر ثابت كرد كه اين دولت نمى خواهد از تجاوز به حقوق ملل شرق


1- . روزنامه اطلاعات مورّخ 11/ 6/ 1331 ه. ش. ص 4

ص: 81

دست بردارد و هنوز در صدد است كه سلطه خود را بر منابع زرخيز اين ملل، پايدار نگه داشته و تا آنجا كه مى تواند آنها را بدوشد.

قرارداد پيشنهادى كه بسيار ماهرانه تهيه شده، علاوه براينكه آثار شوم قرارداد 1933 را زنده مى كند و طوق استعمار را از گردن اين ملت برنمى دارد، بر فداكارى هاى ملت ايران نيز خط بطلان كشيده و هدف ما را كه استقلال اقتصادى و سياسى است، تأمين نمى نمايد.

حريف مكار، اين دفعه مقاصد استعمارى خود را به لباسى تازه در آورده، غافل از اينكه ملت و دولت ايران كاملًا هوشيارند و به هيچوجه اجازه نخواهند داد كه از منابع زرخيزى كه مردم لخت و پابرهنه اين كشور بايد از منافع آن بهره بگيرند، استعمارطلبان منتفع گردند و قدرت خود را بار ديگر براى ساليان دراز بر اين مملكت تحميل كنند، دولت و ملت ايران نمى توانند قرارداد و شرايط پيشنهادى را بپذيرند و به نظر من برخلاف آنچه كه ادعا شده و مى شود، در اين مرحله قدمى به جلو برداشته نشده و مقاصد استعمارى كاملًا بر جاى خود استوار است.

من بسيار خوشوقتم كه طبق اخبارى كه رسيده، هم دولت و هم مردم، عكس العمل مخالفت نسبت به قرارداد انگليس نشان داده اند و به دنيا ثابت كرده اند كه ملت ايران ديگر فريب نخواهد خورد. (1) 32


1- . روزنامه اطلاعات، مورخ 15/ 6/ 1331 ه. ش. ص 1 و 7

ص: 82

حج گزاران سال 1331 ه. ش.

در سال 1331 ه. ش. حدود دو هزار و پانصد نفر از حجاج ايرانى در مراسم حج شركت كرده اند. خبرنگار روزنامه اطلاعات در اين باره مى نويسد:

مراسم حج با شركت حضرت آيت اللَّه كاشانى به خوبى برگزار شد. قريب به دو هزار و پانصد نفر از حجاج ايرانى در اين مراسم شركت كرده بودند.

وضع مالى حجاج امسال بهتر از سال هاى گذشته بود و اكثر حجاجى كه به حج آمده بودند، بضاعت مالى داشتند و به عدّه معدودى كه پولشان تمام شده بود، مساعدت و كمك به عمل آمد.

ده نفر از حجاج ايرانى به واسطه كِبَر سن و عارضه كسالت هاى ناگهانى و گرمازدگى فوت نموده و جنازه آنان در نقاط معين به خاك سپرده شد.

گرچه بر خلاف هر سال بادهاى گرم و سوزان كمتر بود، ولى شدت گرما و عوارض ناشى از آن، عده اى از حجاج را مبتلا به بيمارى نمود و از ميان آنها ده نفر فوت نمودند، مجموع تلفات كلّيه حجاج در سال جارى 98 نفر بود. (1) 33


1- . روزنامه اطلاعات، مورخ 15/ 6/ 1331 ه. ش. ص 1

ص: 83

پايان سفر به گزارش اطلاعات

روزنامه اطلاعات مورخ 16/ 6/ 1331 ه. ش. پايان سفر را چنين گزارش مى دهد:

آيت اللَّه كاشانى پس از انجام فريضه حج، به مدينه منوره رفته، روز يازدهم شهريور 1331 ه. ش. وارد اين شهر شده و صبح روز پانزدهم شهريور از مدينه به سوريه پرواز مى كند. (1) 34 ايشان در دمشق از رجال و معاريف سوريه و نيز با مفتى اعظم و نخست وزير لبنان ديدارهايى داشته و سپس در روز يكشنبه 23/ 6/ 1331 ه. ش. با هواپيماى سوئدى به تهران وارد مى شوند. (2) 35 پيش از ورود به تهران هيأت رئيسه مجلس شوراى ملّى، با حضور آقايان حائرى زاده، سرتيپ كمال رييس شهربانى، سرتيپ عظيمى فرماندار نظامى تهران، مير سيد محمد كاشانى و سرتيپ خاتمى رييس سركلانترى، به منظور تنظيم برنامه تشريفات استقبال از حضرت آيت اللَّه كاشانى و رعايت حفظ نظم و آرامش، تشكيل جلسه داده و در پايان آقاى محمد ذوالفقارى نايب رييس مجلس درجواب سؤال خبرنگاران جرايد مى گويد:

تمام وقت جلسه امروز ما صرف بحث درباره حفظ آرامش و


1- . روزنامه اطلاعات، مورخ 16/ 6/ 1331 ه. ش. ص 8
2- . روزنامه اطلاعات، مورخ 17/ 6/ 1331، ص 1

ص: 84

انتظامات، هنگام ورود حضرت آيت اللَّه گرديد و پس از مذاكرات مفصلى كه صورت گرفت، قرار شد قواى شهربانى و فرماندار با تشريك مساعى يكديگر، مسؤوليت حفظ انتظامات شهر را هنگام ورود ايشان به عهده بگيرند.

همچنين اداره بازرسى مجلس مأموريت يافت كه از طرف هيأت رئيسه مجلس از عموم آقايان نمايندگان دعوت نمايد كه ساعت 13 فردا در فرودگاه حاضر باشند. آقاى مهندس رضوى نيز ساعت ورود آيت اللَّه را ساعت دو بعد از ظهر اعلام كرد. (1) 36 مسافرت آيت اللَّه كاشانى به حج و سوريه و لبنان، جمعاً نوزده روز طول كشيد. ايشان پيش از ترك دمشق، پايتخت سوريه، در پاسخ به خبرنگار روزنامه الاهرام مصر كه پرسيد: آيا به نظر آيت اللَّه، لازم نيست اسامى كسانى از افراد ملل اسلامى كه خيانت و ضعف آنهاباعث شدكشور اسرائيل به وجود آيد در معرض اعلام و انتشار قرار گيرد تا همه مسلمان هاى دنيا اين افراد را بشناسد؟ پاسخ داد:

البته اعلام كردن و معرفى اين افراد ضرورى است ولى به عقيده من، فعلًا بايد از اين كار خوددارى كرد، شايد اين افراد معدود هوشيار شوند و متنبّه گشته، به راه راست برگردند. ولى ضمناً بايد اينگونه اشخاص را تحت مراقبت شديد قرار داد، مبادا باز هم مرتكب اشتباهى گردند.

خبرنگار پرسيد: آيا به عقيده شما در ساير ممالك عرب هم


1- . روزنامه اطلاعات، مورخ 22/ 6/ 1331 ه. ش. ص 10

ص: 85

بايد مانند مصر و سوريه، قيام ارتشى صورت گيرد و به طور كلى چه خدماتى از اين قيام ها ممكن است عايد شود؟

آيت اللَّه كاشانى اظهار داشت:

هرحكومتى كه نماينده احساسات ملت باشد، قطعاً براى دين وملت مفيد خواهد بود.

درباره ديكتاتورى، آيت اللَّه كاشانى گفت:

من هرگز با ديكتاتورى موافقت نداشته و ندارم، چون ديكتاتورى ضامن مصالح ملت نيست. آزادى بالاترين نعمتى است كه خداوند متعال بر هر ملت عطا مى فرمايد. ديانت اسلام، ملت را به مشورت و حكومت مشورتى دعوت كرده است.

آيت اللَّه در پاسخ سؤال ديگر خبرنگار مزبور راجع به دعوت براى تشكيل يك كنفرانس عالى اسلامى فرمودند:

من جداً طرفدار تشكيل كنفرانس هاى مرتب و متوالى از زعماى اسلام هستم تا به اين وسيله همكارى و اتحاد ميان ملل مسلمان تحكيم گردد و تقويت شود.

درباره فلسطين و حكومت فعلى يهود و فعاليت صهيونيست ها در دنيا، بايد بگويم كه ايجاد اين حكومت و فعاليت هاى صهيونى به طور كلّى يكى از هزاران دسايس كسانى است كه از عظمت ممالك اسلامى و اتحاد و پيشرفت ما ملل مسلمان بيم دارند و به هر وسيله بتوانند بر ضدّ ما كارشكنى مى كنند.

بنابراين، بايد به وسيله تشكيل كنگره هاى عالى اسلامى، مايه

ص: 86

همكارى ملل اسلامى را، كه زمينه و ضامن پيشرفت عمومى مسلمانان است، مستحكم ساخت و روابط دوستى و همكارى پردامنه ممالك اسلامى را تقويت كرد.

در پاسخ سؤال ديگر خبرنگار الأهرام، آيت اللَّه كاشانى اظهار داشت:

ملل عرب و ساير ملل اسلامى بايد نه به جبهه شرقى ملحق شوند نه به جبهه غربى، بلكه بايد بى طرفى خود را ميان اين دو دسته بندى حفظ كنند.

همانطور كه دولت ايران هم تصميم قطعى دارد بى طرفى خود را ميان اين دو دسته بندى حفظ كند. چون بى طرفى را بهترين وسيله تضمين و حفظ خود تشخيص داده است.

آيت اللَّه در جواب پرسش ديگر خبرنگار الأهرام راجع به بحرين گفت:

بحرين جزو لايتجزّاى ايران است و ما تصميم داريم پس از خاتمه يافتن كار نفت با استناد به اسناد و مدارك انكار ناپذيرى كه حقانيت ايران را در بحرين ثابت مى كند، براى استرداد بحرين اقدام كنيم و كلّيه قواى خود را براى نيل به اين مقصود متمركز سازيم.

خبرنگار سؤال كرد: در خبرها نوشته آمده، كه حزب توده سعى دارد آيت اللَّه را به طرف خود جلب كند، موضوع چيست؟

آيت اللَّه جواب داد:

من كلّيه افراد ايرانى را به منزله فرزندان خود مى دانم و به هيچ

ص: 87

حزبى تمايل خاصى ندارم، خودم هم حزب جداگانه اى ندارم.

هدف من فقط طرد استعمارگران و اعتلاى اسلام و سعادت مسلمانان است و بس، درباره نفت، ايشان گفت:

ايران منابع سرشارى از نفت دارد، دولت ايران تصميم دارد نفت خود را به نفع ملت بهره بردارى كند، بدون اينكه امتياز بهره بردارى را، به هيچ شركت خارجى از هر ملت و مملكت باشد، واگذار كند.

اينكه گفته مى شود دولت ايران قصد دارد امتياز نفت ايران را به آمريكايى ها بدهد به هيچوجه صحت ندارد.

ما هنوز از زير تأثير كابوس استعمار انگليس ها كاملًا خلاص و آزاد نشده ايم و يادگارهاى آن ايام از خاطر ما محو نشده، چطور ممكن است يك استثمار جديد را جانشين استثمار قديم نماييم؟! ما نمى خواهيم مصداق آن مثل معروف شويم كه مى گويد:

هر كس آزموده اى را بيازمايد مستحق پشيمانى و ندامت است.

در خاتمه مصاحبه، آيت اللَّه كاشانى گفتند:

انتظار مى رود در نتيجه تماس و مذاكره با دكتر شاخت، كارشناس مشهور آلمانى و تهيه طرح هاى مالى و اقتصادى مفيد، وضع اقتصادى ايران بهبود يابد و راه براى پيشرفت هاى اقتصادى مهمى به روى ملت ايران باز شود. (1) 37


1- . روزنامه اطلاعات، مورخ 23/ 6/ 1331 ه. ش. ص 1 و 5

ص: 88

ورود به تهران

هواپيماى آيت اللَّه كاشانى كمى با تأخير و در ساعت سه و نيم بعد از ظهر وارد تهران شد و پس از آنكه دوبار در آسمان چرخيد، براى فرود آمدن به قسمت شمال غربى رفت و چند دقيقه بعد روى باند فرود آمد و در مقابل صف مستقبلين توقف نمود. توقف هواپيما با فرياد و هلهلهه مستقبلين توأم گرديد. از بلندگوها فرياد زنده باد پيشواى مذهبى ايران شنيده مى شد. يك نفر نيز با صداى بلند كلام اللَّه مجيد تلاوت مى كرد.

كسانى كه در محوّطه ايستاده بودند، به طرف پلّكان هواپيما رفتند و پنج دقيقه بعد درِ هواپيما باز شد و حضرت آيت اللَّه كاشانى در آستانه در ظاهر گرديدند. عده اى كف زدند و عده اى فرياد كشيدند: زنده باد آيت اللَّه كاشانى!

آيت اللَّه چند لحظه روى پلكان هواپيما با علامت دست و سر به ابراز احساسات استقبال كنندگان جواب مى دادند و بعد به كمك همراهان از پلكان پايين آمدند. آقايان كاظمى و مهندس رضوى از طرف دولت و مجلس شوراى ملى خير مقدم گفتند.

سپس آيت اللَّه با عده زيادى از استقبال كنندگان دست دادند و چون هجوم و فشار حضار هر لحظه زيادتر مى شد و بيم آن مى رفت كه دسته جات سياسى و حزبى نيز براى ملاقات آيت اللَّه به محوّطه وارد شوند، لذا آقاى رييس مجلس شوراى ملى، پس از اظهار تشكّر از هيأت رييسه مجلس و نماينده دولت، سوار اتومبيل شده و

ص: 89

محوّطه فرودگاه را ترك گفتند.

موقعى كه اتومبيل ايشان وارد خيابان مهرآباد شد، با تظاهرات مستقبلين و ابراز احساسات آنان مواجه گرديد و عده اى نيز گرد اتومبيل ايشان حلقه زدند، اما مأمورين انتظامى جمعيت را متفرّق كرده و راه را براى اتومبيل باز كردند. چندين اتومبيل سوارى پشت سر اتومبيل رييس مجلس حركت مى كرد و تشكيل يك خط زنجير طولانى را مى داد.

در ميدان 24 اسفند (1) 38 نيز مردم شروع به تظاهرات نمودند.

اتومبيل حامل ايشان، پس از گذشتن از خيابان مسير، وارد ميدان سپه (2) 39 شد و از آنجا به خيابان اميركبير رفت.

دو طاق نصرت در خيابان اميركبير زده بودند و در زير آن عده اى از بازرگانان و محترمين، صف بسته و ابراز احساسات كردند و چند گوسفند نيز ذبح كردند.

برنامه پذيرايى از حضرت آيت اللَّه به وسيله جامعه بازرگانان و اصناف تنظيم و تهيه شده بود و اين برنامه از ساعت سه و چهل دقيقه تا چهار و نيم بعد از ظهر، به خوبى اجرا گرديد.

همراهان آيت اللَّه جملگى از مسافرت نوزده روزه خود اظهار رضايت كرده و گفتند كه اين مسافرت براى شناساندن نهضت ضدّ


1- . نام فعلى آن: ميدان انقلاب.
2- . نام فعلى آن: ميدان امام خمينى قدس سره

ص: 90

استعمارى اخير به ملل عرب و دفاع از حقانيت ايران مفيد و مؤثر بوده است. (1) 40 در كنار خانه آيت اللَّه نيز اجتماع مردم به حدّى زياد بود كه نزديك بود رييس كلانترى و عده اى از مأمورين در زير دست و پا مجروح شوند.

از ساعت 5/ 5 بعد از ظهر تا ده شب، آيت اللَّه چندين ملاقات خصوصى داشتند و عده اى از نمايندگان مجلس و رجال و روزنامه نگاران به ديدن ايشان رفته و خير مقدم گفتند.

روز بعد، از طرف جامعه بازرگانان و اصناف براى انجام برنامه پذيرايى عمومى، حياط بزرگ بيرونى منزل مفروش شده و براى تلاوت كلام اللَّه مجيد و ايراد سخنرانى ها، بلندگويى در قسمت شمالى نصب گرديده بود.

ساعت هشت صبح حضرت آيت اللَّه از اندرون به حياط آمدند و اولين دسته ملاقات كنندگان از ساعت شش صبح در انتظار رييس مجلس شوراى ملّى بودند.

در ضمن اين ديدارها از آن ساعت تا نزديك ظهر، عده اى از نمايندگان جمعيت هاى سياسى و مذهبى و همچنين چند نفر از وعاظ و خطباى دينى نطق هاى مشروحى ايراد كردند و بعضى هم اشعارى را سروده، مى خواندند و اين مراسم بعد از ظهر و فرداى آن


1- . روزنامه اطلاعات، مورخ 23/ 6/ 1331 ه. ش. ص 1 و 8

ص: 91

روز نيز ادامه يافت.

همراهان ايشان به طور عموم عقيده داشتند كه در اين مسافرت نوزده روزه، در كليه شهرها و كشورهاى عربى، از رييس مجلس شوراى ملى ايران بسيار تجليل شد و همه جا در موقع ورود و خروج رجال و معاريف شهر، به استقبال يا بدرقه مى آمدند.

ملاقات هايى نيز با پيشوايان مذهبى و رجال عربى به عمل آمده، كه داراى اهميت است و ممكن است در آينده، در امور سياسى و اجتماعى منشأ آثار قابل ملاحظه اى گردد ... (1) 41

ديدار مصدق با آيةاللَّه كاشانى

دكتر محمد مصدق، شب ورود آيت اللَّه كاشانى تلفنى به ايشان خير مقدم گفت و روز 26/ 6/ 1331 ه. ش. ساعت 5/ 3 بعد از ظهر بدون اطلاع قبلى، به ديدار ايشان آمد. هيچ كس جز فرزند آيت اللَّه از اين ديدار خبر نداشت، ساعت 5/ 3 بعد از ظهر اتومبيل نخست وزير وارد پامنار شد و بدون آنكه كسى بفهمد نخست وزير براى ملاقات آيت اللَّه آمده، اتومبيل وى در مقابل كوچه صدراعظم نورى توقف كرد و وى به كمك مستخدم خود پياده شد و وارد كوچه گشت و از در كوچك اندرونى به داخل منزل رفت.


1- . روزنامه اطلاعات، مورخ 24/ 6/ 1331 ه. ش. ص 5

ص: 92

در يك اتاق كوچك كه فقط يك ميز ودو صندلى درآن قرارداشت نخست وزير و آيت اللَّه ملاقات كرده و روى يكديگر را بوسيدند و بعد در اطراف ميزى كه روى آن يك بشقاب هندوانه گذاشته شده بود، نشسته و تا بيست و چند دقيقه به مذاكره و گفتگو پرداختند.

ساعت سه و پنجاه دقيقه نخست وزير از آيت اللَّه خداحافظى كرد و چون عده اى از آمدن وى خبردار شده و در ابتداى كوچه اجتماع كرده بودند، اين بار ايشان را از در بزرگ هدايت كردند.

اما در مقابل در بزرگ مردم دور اتومبيل حلقه زدند و تا چند دقيقه ابراز احساسات كرده و مانع از حركت اتومبيل وى شدند.

بالأخره مأمورين انتظامى جمعيت را از سر راه اتومبيل متفرق كردند و نخست وزير بدين ترتيب به منزل خود مراجعت كرد. (1) 42

قدردانى از مردم

پيام قدردانى از مردم

سرانجام ديدوبازديدها خاتمه يافت وآيت اللَّه كاشانى به منظور قدردانى از مردم و مسؤولان، پيامى خطاب به ملت ايران صادر كرد و توسط فرزند ايشان سيد مصطفى كاشانى در راديو قرائت شد. متن پيام به اين شرح است:


1- . روزنامه اطلاعات، مورخ 26/ 6/ 1331 ه. ش. ص 1 و 8

ص: 93

بسم اللَّه الرحمن الرحيم

پس از سلام به برادران عزيزم، از لحظه اى كه پروردگار توانا با پرتو عنايت و توجه، مرا به خانه خود كشيد، با آنكه آتش اشتياق اين مسافرت به قدرى سوزان است كه مجال انديشه ديگرى باقى نمى گذارد، خاطرات اين مسافرت موجب گرديد كه هميشه روح مردانگى و صفا و حقيقت و وفاى شما در فراغت از عبادت در نظرم مجسم شده و در دعا و نيابت زيارت كوتاهى نگردد.

تجليل و احترام و محبت و اكرامى كه از طرف بزرگان و رجال ملّى و ملّيون هر منطقه و كشورى به عمل آمد، نه تنها اين ضعيف را به توجّهات الهى خاضع و خاشع تر مى ساخت، بلكه نهضت مقدس شما را در نظرم عظيم تر و بارزتر پديدار مى نمود و ثمره نيكوى اين نهضت كه مقدّمه بيدارى ملل مسلمان جهان و بلكه كلّيه ملل شرق و آمادگى آنها براى رهايى از پنجه استعمار و استبداد است، مرا در برابر آنها سربلند و مفتخر مى نمود.

امروز شما نمونه شرافت و نشانه اى از روح حرّيت و غيرت و قهرمان مبارزه با استعمار در دنياى رنجبر و ستمكش شناخته شده و اگر اين خدمتگزار آماده خدمت، به دنيا معرفى شده است، آن هم پس از تفضّل الهى، مرهون مردانگى و حقيقت شما بوده و مى باشد.

بارى، همانطورى كه در سفر پيش، تضرّعات ملتى پريشان حال و دل ريش را به پيشگاه ربوبيت و مقام مقدس ختمى مرتبت و ائمه عليهم السلام و استدعاى رهايى آنها را كرده بودم، در اين بار كه به كرّات

ص: 94

زيارت خانه خدا و مرقد پيامبر بزرگ اسلام صلى الله عليه و آله و قبور ائمه هداى بقيع عليهم السلام و مزار جدّه طيّبه ام زهرا عليها السلام نصيب مى شد در دنبال شكرگزارى، پيروزى قطعى و كامل را مسألت مى نمودم.

ناگفته نماند با آنكه اساس اسلام با رزانت و شدت هر چه تمامتر در سراسر حجاز برقرار است، ولى ديده دل را به سوى روزى دارم كه هرگونه اختلاف و بغض از بين شعب و فرق اسلامى برداشته شود و در آن انتظارم كه سنن برانگيخته از دماغ هاى بشرهاى عادى كه موجب جورها و فتن در عالم اسلام است، جاى خود را به صفا و صميميّت دهد.

برادران عزيزم، بحمداللَّه و المنّه مراسم حج به پايان رسيد و زيارت قبور بقيع عليهم السلام عقده دلها را گشود و محبت هاى وافر برادران لبنانى، بخصوص جناب رشيد بيضون زعيم شيعيان لبنان، مرا مديون خود نمود و عنايات حضرت آيت اللَّه سيد عبدالحسين شرف الدين پيشواى مذهبى شيعيان لبنان مرا به ادامه خدمت تشويق كرد.

در سراسر اين مسافرت، منظره اى بهتر و صحنه اى بى رياتر از شوق برادران مسلمان و تكريم آنها به مسلمانان وافراد غيور ايران ديده نمى شد.

اما نكته جالب آنكه پس از پايان اعمال حج، ديگر هيچ شوقى جز ورود به وطن و ديدار شما نداشتم و به همين جهت دعوت هايى كه از طرف مصر وعراق شد با تشكر از احساسات عاليه آنها، معذرت خواستم و با اشتياقى هر چه فراوان به سوى ايران پرواز نمودم.

ص: 95

هنگام ورود كه آن همه محبت و مهر در برابر ديدگانم رژه مى رفتند، جز اظهار امتنان و تشكّر و دعاى خير عوضى براى شما نداشتم.

يقين دارم كه آن دست پنهانى و آن رمز معنوى كه مشكل گشاى متوسلين به درگاه احديت است و هميشه ايران و ايرانيان را از شرّ بيگانگان مصون داشته، ما را يار و مددكار خواهد بود و با چشم هاى دل، روزى را مى بينم كه پرچم هاى مختلفه ممالك اسلامى رنگ واقعى و يگانه توحيد را به خود گرفته و هميشه در زير لواى

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ ...

نقش ها و آثار نكبت بار استعمار را از صحنه آسيا خواهد برداشت.

در خاتمه، ازكليه مستقبلين گرامى تهران وشهرستان هاكه در هواى گرم، رنج استقبال را به خود هموار نموده و مرا به خدمتگزارى تشويق فرمودند، مخصوصاً از قاطبه علماى اعلام و نمايندگان محترم مجلس شوراى ملى وسنا ورجال وجدّيت رييس محترم شهربانى و معاونين و قواى انتظامى، كه حقاً وظيفه خود را به خوبى انجام داده اند صميمانه تشكر مى كنم و همواره موفقيت همه را در راه خدمت به دين و ملت و مملكت خواهانم.

والسلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته

سيد ابوالقاسم كاشانى (1) 43


1- روزنامه اطلاعات، مورخ 25/ 6/ 1331 ه. ش. ص 1 و 4

ص: 96

پيام خطاب به ملل مسلمان جهان

آيت اللَّه كاشانى پيامى نيز خطاب به ملل مسلمان جهان صادر نمودند كه حاوى نكات مهمى در جهت وحدت امّت اسلامى و تشكيل كنگره اى جهانى براى چاره انديشى در زمينه مشكلات جهان اسلام است. متن اين پيام به اين شرح است:

پيام به ملل مسلمان جهان

بسم اللَّه الرحمن الرحيم

الحمد للَّه رب العالمين و الصلاة و السلام على محمد و آله الطاهرين و صحبه المنتجبين و لا حول و لا قوّة الّا باللَّه. يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْيِيكُمْ ... (1) 44

همراه با خليل ؛ ؛ ص96

برادران مسلمانم، دين اسلام كه سعادت دوجهان را براى بشريت عهده دار شده است، هميشه شما را به يگانگى و هماهنگى مى خواند.

يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ إِلّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ* وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا ....

«اى مردمى كه ايمان آورده ايد، چنانكه بايد از خدا بپرهيزيد و جز بر اسلام نميريد، همگى چنگ به ريسمان خدا بزنيد و پراكنده نشويد.» دين اسلام شما را به كمك و نوازش يكديگر خوانده و به پيروى كتاب خدا و پيغمبر بزرگ او صلى الله عليه و آله دعوت مى كند.

برادران مسلمان، درنتيجه پيروى از اين فرمان بود كه رجال صدر


1- سيد على قاضى عسكر، همراه با خليل (گزارش سفر حج مرحوم آيت الله كاشانى در سال 1331)، 1جلد،

ص: 97

اسلام توانستند غلغله در جهان افكنده با يگانگى و هماهنگى و فداركاى و سرسختى، در مدت كوتاهى با عدّه كم بر دشمن بسيار خود چيره شوند و دامنه اقتدار و نفوذ خود را تا چين و مركز فرانسه برسانند.

برادران من! اين وضع جانگداز و خطرناك، اين پراكندگى و عدم هماهنگى ملل اسلامى، كه مولود دخالت هاى نابه جاى استعمار طلبان مى باشد، مسلمانان را به اين ذلّت و خوارى كشانده است و در نتيجه اين نقشه شوم و سياست پليد بود كه برادرى محمدى صلى الله عليه و آله و وحدت اسلامى را از ميان مسلمانان بردند.

برادرانم! دست هاى استعمارى تا آنجاكه توانستند بنياد ايمان را در دل هاى مسلمانان سست كردند و اخلاق عاليه اسلامى را با ترويج مشروبات الكلى و ازدياد مراكز فحشا نابود ساختند تا پس از شكستن اين دژ محكم، مانعى براى بردگى و بندگى و ذلّت و پست ساختن آنان موجود نباشد و چنانچه آشكار است و به چشم خود مى بينيد و حالت رقت آور مسلمانان گواهى مى دهد، دشمن با به كار انداختن اين سلاح خطرناك، پيروزى بزرگى يافت.

اينجاست كه بايد گفتار جدّ بزرگوار خود حسين عليه السلام را تكرار كرده و به برادرانم بگويم «اگر دين نداشته و از روز رستاخيز بيم نداريد در زندگانى آزاد مرد باشيد».

برادران! به خاطر اسلام بياييد از دو رويى و پراكندگى دست كشيده و عواقب شوم آن را يادآور شويد و فريب نيرنگ دشمن را نخورده، نقشه خطرناك تفرقه بيانداز و حكومت كن او را كه براى نابودى شما كشيده است خنثى سازيد.

امروز حوادث جهان ايجاب مى كند كه ما براى شكست دشمن

ص: 98

و حفظ سيادت و استقلال خود، دست به دست يكديگر داده، با تفاهم و هماهنگى كامل، اجنبى را از خاك و خانه خود برانيم.

اين پريشانى و سرشكستگى كه امروز گريبان مسلمانان را گرفته، درنتيجه اين است كه دستورات دينى را پشت سرانداخته، بنده شهوت و مادّيات شده اند، اكنون براى ريشه كن ساختن اين آفت، ناچار بايست آب را از سرچشمه قطع كرد.

برادرانم! امروز روان جاويدان پدران شما كه در راه مجد و عظمت و بلندى نام اسلام، جان خود را فدا ساخته اند، شما را به قيام و مقاومت در مقابل هرگونه نفوذ استعمارى دعوت مى كند و از اينكه مى بيند چهارصد ميليون فرزندان آنان طوق بندگى دشمنان خود را به گردن گزارده و به آنها جزيه مى پردازند، نگاه هاى پراز خشم و نفرت را به شما متوجه مى سازند.

آرى، ديروز آنها با عدّه كم بر دشمن بسيار چيره بودند و امروز فرزندان آنها با عدّه بسيار، زبون دشمنِ اندك خود شده اند.

من نداى آن روان هاى پاكيزه و جاويدان را تكرار كرده و به نام يك مسلمان براى عزت اسلام، براى حفظ شرافت مسلمانان، از شما فرزندان آن پدران كمك مى خواهم و انتظار دارم در اين دقايق سخت، با قيام مردانه خود ثابت كنيد كه هنوز آن خون پاك در رگ هاى شما جريان دارد. اين پيام خدا و نويد رحمت او است:

وَلا تَهِنُوا وَلا تَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ اْلأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ.

«سست نشويد و اندوهناك نباشيد، هر چند كه شما با

ص: 99

ايمان به سر بريد برترى داريد.»

برادران من! وضع فعلى و حوادث روزمره جهان، هر لحظه بر يقين ما مى افزايد كه وجود يك جبهه متشكل از ملل مسلمان و هماهنگى دولت و ملت ضرورى به نظر مى رسد تا از جنبه معنوى دين و راهنمايى پيامبر بزرگ خود صلى الله عليه و آله الهام گرفته و در برابر مطامع استعمارى و نوكران، سدّ محكمى ايجاد و از رخنه اجانب جلوگيرى سازد.

برادران! ايجاد دولت پوشالى اسرائيل يكى از هزاران تبه كارى هايى بود كه اجنبى به منظور نابود ساختن مسلمانان مرتكب شد.

شكى نيست اين وحدت اسلامى كه بتواند چنين وظيفه سنگينى را به عهده بگيرد، جز با تشكيل كنگره ساليانه كه هر سال يكبار در پايتخت كشورهاى اسلامى تشكيل شود و شعب خود را در نقاط ديگر كشورها برقرار سازد، مقدور نمى باشد.

در اين كنگره بايستى نمايندگان سياسى، دينى، فرهنگى و اقتصادى كشورهاى اسلامى كه علاقه شديد آنها نسبت به دين محرز باشد شركت كنند.

اين كنگره موظف است مسائل مربوط به امور سياسى، ادبى، فرهنگى و اقتصادى كشورهاى اسلامى را (از هر مذهبى كه باشند) مورد مطالعه دقيق قرار داده و در تأمين احتياجات و تكميل نواقص از هر يك از اين قسمتها تصميم لازم اتخاذ كند.

همچنين وظيفه دارد كه ملل اسلامى را از جنگ هاى جهانى

ص: 100

بركنار داشته، و در عين حال آنها را به دفاع از استقلال كشورهاى خود وادار سازد و نيز از وظايف اين كنگره است كه با كشورهاى غيراسلامى ديگر كه زير يوغ استعمار به سر مى برند، مساعدت كرده و در حفظ صلح جهانى كوشش كنند. تا آنجا كه اين جبهه اسلامى، سنگرى براى حفظ بشريت و پناهگاهى براى صلح جويان و دشمنانِ جنگ، گردد.

اين كنگره موظف است نسبت به هر يك از جهات ذكر شده تصميمات لازم براى مدت يك سال بگيرد تا در خلال اين مدت و تا هنگامى كه جلسه سال ديگر تشكيل مى شود به مورد اجرا گذارده شود.

نظام نامه اين كنگره، بايستى از طرف كميسيون هاى مخصوصى كه در اولين جلسه كنگره براى اين كار انتخاب مى شود، تدوين و سپس به تصويب كنگره برسد. مواد مهم و ضرورى را كه اين نظام نامه بايستى در بر داشته باشد، ايجاد يك كميسيون اقتصادى دائمى است كه در نقاط مختلف كشورهاى اسلامى شعبه داشته و به جمع آورى اعانه ماهيانه و ساليانه از مسلمانان مى پردازد.

اعانه هاى جمع شده به مصرف خريد كارخانجات صنعتى رسيده و درآمد كار اين كارخانجات، صرف نيازمندى هاى فقرا، ناتوانان، فرهنگ، بيمارستان ها، اعزام مبلغين مسلمان به نقاط جهان، تكميل وسايل دفاعى از كشورهاى اسلامى گرديده و بيست درصد آن براى هزينه ضرورى كنگره و شعب آن تخصيص داده مى شود.

من اكنون كه اين پيام را به رجال و شخصيت هاى مسلمان

ص: 101

جهان مى فرستم، پيشنهاد مى كنم كه اوّلين جلسه اين كنگره در پاييز آينده در تهران تشكيل شود و از كشورهاى اسلامى درخواست مى نمايم كه هر يك نماينده اى از رجال دانشمند و وطن دوست و سياستمدار و كارآزموده خود را براى شركت در اين كنگره انتخاب نمايند و براى اينكه اين پيشنهاد به صورت مطلوبى جامه عمل بپوشد، لازم است بدواً كميسيون هايى براى ترتيب مقدمات اوّلين كنگره و انتخاب نماينده كه در آن شركت خواهد كرد و همچنين تعيين روز جلسه و تنظيم برنامه آن تشكيل گردد.

اين كميسيون ها بايد با يكديگر از طريق مكاتبه و يا طرق ديگر به مشورت پرداخته و پس از انتخاب نمايندگان و اتفاق بر تشكيل كنگره (در روز معين) نتيجه را اعلام دارند تا دعوت نامه رسمى براى حضور آنان در تهران ارسال شود.

من از رجال بزرگ اسلام كه داراى اطلاع و تجربه كافى هستند، انتظار دارم از موقع استفاده كرده، نتيجه افكار خود را با همكارى نسبت به اين كنگره، در راه خدمت برادران مذهبى و هم وطن خود قرار دهند و به اين وسيله نام نيك خود را جاويدان سازند.

من اكنون در انتظار پاسخ اين دعوت، از طرف برادران مسلمان خود بوده و از خداوند تبارك و تعالى مى خواهم كه در اين طوفانهاى سخت جهانى، ما را در خدمت اسلام و مسلمانان و خدمت به صلح و بشريت توفيق دهد. (1) 45

سيد ابوالقاسم كاشانى

(2) 46

پي نوشت ها


1- روزنامه اطلاعات، مورخ 5/ 6/ 1331 ه. ش. ص 1 و 5
2- سيد على قاضى عسكر، همراه با خليل (گزارش سفر حج مرحوم آيت الله كاشانى در سال 1331)، 1جلد،

ص: 102

1 ( 1) روحانى مبارز آيةاللَّه سيد ابوالقاسم كاشانى به روايت اسناد، ج 1

2 ( 2) همان، ج 2، ص 619

3 ( 1). تاريخ و فرهنگ معاصر، 7- 6، ص 191

4 ( 2). بسم اللَّه الرحمن الرحيم

خدمت جناب مستطاب آقاى محمّدباقر ترقى دامت تأييداته

عرض مى شود تبريكات صميمانه و عواطف خداپسندانه آقاى عزيزم باعث مسرّتم گرديد. هرچند سرور در قلب حزينم راه ندارد، اميدوارم در اين سال جديد سركار و همه دوستان و آقايان عزيزم مشمول عنايات الهيّه والطاف غيبيّه باشيد. خداوند فرج آل محمّد صلى الله عليه و آله را نزديك فرمايد. از تأخير جواب كه مستند به تشرف به مدينه منوّره و مكّه معظّمه بوده معذرت مى خواهم. در آن اماكن شريفه دعاگو و نائب الزياره همه دوستان بوده ام. خداوند مستجاب فرمايد. ايّام به كام باد. الاحقر ابوالقاسم الحسيني الكاشاني

5 ( 1). پس از آن كه دولت سعودى از تصميم آيت اللَّه كاشانى با خبر مى شود، به طور رسمى ايشان را دعوت و در طول سفر نيز امكانات لازم را در اختيار ايشان و همراهان قرار مى دهد و در نتيجه نگرانى آقاى سيگارى از ناتوانى در تدارك اين سفر برطرف مى گردد.

آقاى حسن گرامى، داماد دختر مرحوم آية اللَّه كاشانى نيز در اين زمينه مى گويد:

آقاى حمزه غوث سفير عربستان به منزل ما كه در آن موقع حضرت آية اللَّه آنجا تشريف داشتند آمد و دعوت نامه را به ايشان تقديم كرد، به بنده نيز گفت يك كارت دعوت هم به نام شما صادر گرديده است. در اواخر آن روز پدرم از دفتر كار خود به منزل آمدند و پس از اطلاع از موضوع اظهار كردند:

من از اين دعوت استفاده مى كنم. من نيز با توجّه به اينكه ايشان هم پدرم بودند و هم بزرگتر و شايسته تر، پذيرفتم امّا چند روز بعد كه آقاى سفير براى اطلاع از چگونگى كار آمده بود، از جريان پدرم مطّلع شد و اظهار داشت، براى شما هم تقاضاى دعوت نامه خواهيم كرد، ولى پدرم با توجّه به اينكه دفتر كار تعطيل مى شد و در امور مربوط به منزل در غياب من و پدر و نيز حضرت آيةاللَّه كاشانى خلل ايجاد مى شد، مصلحت نديدند كه هر دو مشرف شويم لذا من از رفتن به حج صرفنظر كردم.

آقاى گرامى در ادامه به نكته مهمّى در زمينه مخالفت دولت مصدّق با اعزام ايرانيان به حج در سال 1331 ه. ش. و نيز عدم صدور گذرنامه براى آنان اشاره كرده مى گويد:

ص: 103

به طورى كه اطلاع داريد در تاريخ 26/ 4/ 1331 ه. ش، آقاى دكتر محمّد مصدّق نخست وزير، پس از ملاقات با محمّدرضا شاه و بدون مذاكره با حضرت آيةاللَّه كاشانى و جبهه ملّى و حتّى ياران خود، از مقام نخست وزيرى استعفا و به احمد آباد رفت و در حالى كه مردم در حيرت و سرگردانى فرورفته بودند، مرحوم آيةاللَّه كاشانى با اطلاعيه مهمّ و سرنوشت ساز خود، مردم را به مبارزه بى امان با دولت انتصابى شاه يعنى قوام السلطنة دعوت و تأكيد كردند، مبارزات خود را تا سرنگونى دولت قوام و بازگشت دكتر مصدّق ادامه دهند. ايشان فرمودند:

من خود كفن خواهم پوشيد و به مبارزه تا پيروزى ادامه خواهم داد، از اين رو دولت قوام پس از كشتار 30 تير ناچار به استعفا شد و دكتر مصدّق با اختيار بيشترى زمام امور را در دست گرفت.

ليكن عليرغم فداكارى هاى مرحوم آيةاللَّه كاشانى و مردم، دكتر مصدّق در رابطه با نامه آيةاللَّه كاشانى به وى در زمينه پاره اى انتصاب هاى نادرست و عدم صدور گذرنامه براى متقاضيان حج، عكس العمل ناپسندى انجام داد به شكلى كه آيةاللَّه كاشانى به صورت قهر تهران را ترك كردند.

چند روز بعد آقاى شيخ بهايى مسؤول دفتر آقاى دكتر مصدّق تلفنى با اينجانب تماس گرفته، اظهار داشت كه نخست وزير در زمينه پاره اى از مسائل مى خواهند با شما صحبت كنند. من هم پذيرفته به دفتر آقاى دكتر مصدّق رفتم و پس از ساعتى نشستن، براى رفتن به درون اطاق كار ايشان دعوت شدم. هنگام ورود بر خلاف هميشه، بسيار جدّى و خشك با من برخورد كرد و با ارائه آمار و ارقامى در مورد هزينه هاى سفر حجّ اظهار داشت:

دولت در شرايطى نيست كه بتواند ارز مورد نياز و هزينه هاى سفر حاجيان را تأمين كند از اين رو در سالجارى گذرنامه براى حج صادر نخواهد شد!

بنده اظهار داشتم: آقاى نخست وزير! در زمينه نامه حضرت آيةاللَّه كاشانى برداشت درستى صورت نگرفته است. ايشان در رابطه با چگونگى عمل اعتراض داشته اند، حرف آية اللَّه اين است كه اگر دولت نمى توانست ارز مورد نياز حجّاج را تأمين نمايد چرا از چند ماه قبل توسّط رسانه ها آن را به اطلاع آحاد مردم نرساند؟

و هم اكنون كه مردم شهرى و روستايى كارهاى خود را انجام داده و حتّى با عدّه اى خداحافظى كرده اند و آماده انجام وظايف دينى خود مى باشند اين مطلب را اعلام داشته ايد؟

ص: 104

اين اقدام شما موجب مى شود كه مردم يا از طريق قاچاق اقدام به رفتن حج كنند و يا افسرده و سرشكسته به ديار خود برگردند.

متأسفانه توضيحات اينجانب موجب شد تا ايشان ختم گفتگو را خواستار شوند. پس از خروج از محلّ ملاقات، از آقاى شيخ بهايى مسؤول دفتر آقاى دكتر مصدّق، از گفتار و رفتار ايشان گله كرده از آنجا خارج شدم.

روز بعد در حالى كه براى ارائه گزارش، عازم رفتن خدمت حضرت آيةاللَّه بودم، تلفن زنگ زد و آقاى شيخ بهايى اظهار داشت: آقاى نخست وزير خواستار ملاقات فورى با شما هستند!

اينجانب از پذيرش ملاقات خوددارى كردم، امّا آقاى شيخ بهايى اظهار داشت: شما جوان هستيد، و با توجّه به مشكلات مملكت و مشغله فراوان ايشان نبايد گله مند شويد، حتماً فورى بياييد.

من با اينكه تمايلى نداشتم به دفتر ايشان رفتم وخواهان آن شدم كه در نوبت قرار نگيرم.

لحظاتى بعد و پس از آنكه سفير آمريكا از اطاق ملاقات خارج شد، من وارد شدم و بر خلاف روز گذشته با چهره خندان و متبسّم و صميمى آقاى دكتر مصدّق روبرو شدم.

ايشان اظهار داشت: ديروز پس از رفتن شما، يكبار ديگر نامه حضرت آية اللَّه را به دقت خواندم، توضيحات شما هم مرا راهنمايى كرد و در نتيجه تمامى مطالب نامه خصوصاً آنچه در مورد حجّاج بيان شده درست است. بنابر اين براى رفع سرگردانى متقاضيان به آقاى سرتيپ كمال، رييس شهربانى دستور دادم، خدمت حضرت آيةاللَّه شرفياب و با راهنمايى ايشان نسبت به صدور گذرنامه اقدام نمايد.

بنده ضمن تشكّر اظهار داشتم: بهتر آن است كه دستور فرماييد شهربانى گذرنامه زائران را صادر و تسليم متقاضيان نمايد، سپس مراتب را به اطلاع ايشان و مردم برسانند.

ص: 105

به هر حال با رضايت خاطر دفتر نخست وزير را ترك كرده و به منزل بازگشتم. وقتى به دفتر كار خود رسيدم با كمال تعجّب، موتور سوارى با يك دسته گل و نامه نخست وزير خطاب به آيةاللَّه كاشانى نزد من آمد، متن نامه به اين شرح بود:

به عرض عالى مى رساند:

مرقومه مباركه توسّط آقاى گرامى زيارت شد، اوّلًا انتخاب آن جناب را به رياست مجلس شوراى ملّى تبريك مى گويم، راجع به حجّاج هم مطلب همانطور است كه مرقوم فرموده ايد.

از طرف نمايندگان محترم مجلس هم ديروز تذكراتى در اين باب داده شده است. از طرف بعضى آقايان علماى اعلام كشور هم نيز تأكيداتى نموده اند، اميدوارم در همين دو روزه تصميم قاطع دولت معلوم و به عرض عالى برسد.

دكتر محمّد مصدّق

6 ( 1). روزنامه اطلاعات مورخ 25/ 6/ 1331 ه. ش، صص 1 و 4

7 ( 1). روزنامه اطلاعات، مورخ 13/ 6/ 31، صص 1 و 4

8 ( 1). روزنامه اطلاعات، مورخ 6/ 6/ 1331، صص 1 و 4

9 ( 1).« در روزنامه اطلاعات، مورخ 5/ 6/ 1331 ه. ش. خبرگزارى يونايتدپرس اين خبر را به گونه اى ديگر نقل كرده، چنين مى نويسد:

ديروز نيروهاى هوايى آمريكا براى اولين بار دست به كار بى سابقه اى زده بود. چندى قبل عدّه زيادى از زائران كه براى حج عازم مكه مى باشند، وارد بندر بيروت شدند ولى به علت نبودن هيچ نوع وسيله نقليه، در وضع بسيار رقّت انگيزى گرفتار شده بودند.

دولت لبنان نيز كه فاقد وسيله نقليه بود، چاره اى نديد جز اينكه از نيروى هوايى استمداد نمايد.

ص: 106

فقط نيم ساعت از اين تقاضا گذشته بود كه 12 فروند از هواپيماهاى بزرگ مسافربرى نيروى هوايى آمريكا در فرودگاه به زمين نشست و هر يك 50 نفر از زائران را به سمت مكه معظمه حمل نمودند. عدّه زائرين حدود 3000 نفر است كه هواپيماهاى مزبور كلّيه آنها را تا ظهر امروز به طور مجانى به مكه حمل خواهند نمود.

به قرار اطلاع، عده زيادى از زوار ايرانى جزو كسانى هستند كه از هواپيماهاى نامبرده استفاده كرده اند. روزنامه اطلاعات مورخ 5/ 6/ 1331 ص 3».

متن خبر، گوياى آن است كه تحريفى در نقل صورت گرفته و امكان ندارد به دنبال درخواست، نيم ساعت بعد، دوازده فروند هواپيما در فرودگاه بيروت به زمين نشسته باشد. علاوه بر اين، هواپيماى بزرگ توان بردن بيش از پنجاه مسافر را دارد! و به نظر مى رسد همان نقل آقاى سيگارى صحيح است.

آيت اللَّه كاشانى در ضمن پرواز، قسمت هاى مختلف هواپيما را بازديد كرده، از خلبانان و از اين اقدام نيروى هوايى آمريكا قدردانى نمودند( روزنامه اطلاعات مورخ 8/ 6/ 1331 ه. ش، ص 1)

10 ( 1). روزنامه اطلاعات در اين زمينه مى نويسد:

درجدّه، نماينده ملك سعود به فرودگاه آمده بود تااز رييس مجلس شوراى ملى ايران وهمراهان استقبال نمايد ولى به علت تأخير هواپيما موفق به ملاقات آيت اللَّه نشد و در وهله دوم معاون وزارت خارجه دولت سعودى از آيت اللَّه استقبال كرد.( اطلاعات، مورخ 25/ 6/ 1331، ص 1).

11 ( 2). آقاى حاج محمد على سيگارى، مصاحبه حضورى.

12 ( 1). جمعيت آن روز اندونزى مراد است.

13 ( 2). روزنامه اطلاعات، مورخ 6/ 6/ 1331 ه. ش. ص 4

14 ( 1). روزنامه اطلاعات مورخ 6/ 6/ 1331 ه. ش، ص 1.

15 ( 1). تاريخ و فرهنگ معاصر 6- 7، ص 332، خوانندگان عزيز توجه دارند كه آقاى سيگارى اظهار داشت كه ما به دستور آيت اللَّه كاشانى پيش از رسيدن به ميقات، از بيروت احرام بسته و محرم شديم!

16 ( 1). در تأييد اين سخن، توجه خوانندگان محترم را به گزارش روزنامه اطلاعات، مورخ 25/ 6/ 1331 جلب مى كنيم:

در روز عيد قربان در خطبه اى كه همه ساله معمولًا قبل از شروع مراسم حج به نام ابن سعود خوانده مى شود، از حضرت آيت اللَّه بنام« سيد الحجاج» ياد شد، در صورتى كه همه ساله نام فاروق به عنوان« سيد الحجاج» در خطبه ذكر مى شده است.

17 ( 1). روزنامه اطلاعات، مورخ 16/ 6/ 1331 ه. ش. ص 8

18 ( 2). اطلاعات مورخ 25/ 6/ 1331، ص 1

ص: 107

19 ( 1). روزنامه اطلاعات مورخ 25/ 6/ 1331 ه. ش، ص 5

20 ( 1). قطعاً در اينجا يك دندگى مطرح نبوده، بلكه ايشان بر اثر درخواست اكثريت حجاج و نيز مسائل و ديدگاه هاى فقهى، چنين نظرى را برگزيده است. كما اينكه ايشان بلافاصله مى گويد:« البته او مى خواست به تكليف شرعى خود عمل كند.»

21 ( 1). مجله تاريخ و فرهنگ معاصر، ج 6 و 7، ص 332 تا 335

22 ( 1). روزنامه اطلاعات مورخ 6/ 6/ 1331، ص 4 به نقل از خبرگزارى عرب از جده مى نويسد:

استقبالى كه به نام دولت سعودى از آيت اللَّه كاشانى رهبر دينى و رييس مجلس شوراى ملى ايران به عمل آمد، از لحاظ آنكه دولت و مردم و حجاج ممالك مختلف اسلامى در آن شركت داشتند بى نظير و بى سابقه بود. سپس مى افزايد:

محافل مطّلع اظهار عقيده مى كنند كه مسافرت آيت اللَّه كاشانى به مكه، مخصوصاً با توجه به مذاكراتى كه درحجاز ميان آيت اللَّه و رجال برجسته ممالك اسلامى صورت خواهد گرفت، از لحاظ معنوى و تحكيم رشته هاى ارتباط و همكارى ميان ملل اسلامى حائز اهميت فراوان خواهد بود.

23 ( 1). اتومبيل هاى سقف دارى كه در موقع نياز سقف آن باز مى شود.

24 ( 1). سند شماره 709 مورخ 22/ 7/ 1331

25 ( 1). اگر چه دولت سعودى حاضر به كمك بود، ولى حقيقت اين است كه حضرت آيت اللَّه با يكى از هواپيماهاى نظامى آمريكايى به جده تشريف آوردند،« اين توضيح در حاشيه نامه از آقاى آزرمى نقل شده است».

26 ( 1). علاوه بر اعضاى سفارت، معاون وزارت امور خارجه و فرماندار جده، و رييس اداره حج و رييس شهربانى و رييس شهردارى جدّه و رييس بنگاه هوايى سعودى و كارداران عراق و مصر حاضر بودند، ولى ظهر علاوه بر اينها وزير مختاران و كارداران ساير كشورهاى اسلامى و عدّه اى از افراد كنسولى پاكستانى و هندى و عده اى از حجاج ايرانى و اهالى حجاز نيز حاضر بودند و چون ساعت ها انتظار كشيدند و هواپيماى حامل حضرت آيت اللَّه نيامد، ظهر معذرت خواستند و رفتند، موعد وصول طيّاره هم معين نبود و كمى قبل از وصول آن، به طور قطع از موعد وصولش آگاهى يافتيم و فقط مأمورين رسمى دولتى سعودى را توانستند اطلاع دهند. از طرف سفارت هم نظر به خواهش مؤكدى كه از طرف كارداران عراق و مصر شده بود، به آنها اشعار گرديد و حاضر شدند،« اين توضيح از گزارش دهنده است».

27 ( 1). برخلاف اظهار مخبر روزنامه، يكشنبه بود.

ص: 108

28 ( 2). اين قسمت هم مطابق حقيقت نيست.

29 ( 3). اين شرح دور از حقيقت است و جريان حقيقى و واقعى همان است كه در گزارشى على حده مشروحاً عرض شده است.

30 ( 1). پايان گزارش روزنامه المصوّر.

31 ( 1). روزنامه اطلاعات مورّخ 11/ 6/ 1331 ه. ش. ص 4

32 ( 1). روزنامه اطلاعات، مورخ 15/ 6/ 1331 ه. ش. ص 1 و 7

33 ( 1). روزنامه اطلاعات، مورخ 15/ 6/ 1331 ه. ش. ص 1

34 ( 1). روزنامه اطلاعات، مورخ 16/ 6/ 1331 ه. ش. ص 8

35 ( 2). روزنامه اطلاعات، مورخ 17/ 6/ 1331، ص 1

36 ( 1). روزنامه اطلاعات، مورخ 22/ 6/ 1331 ه. ش. ص 10

37 ( 1). روزنامه اطلاعات، مورخ 23/ 6/ 1331 ه. ش. ص 1 و 5

38 ( 1). نام فعلى آن: ميدان انقلاب.

39 ( 2). نام فعلى آن: ميدان امام خمينى قدس سره

40 ( 1). روزنامه اطلاعات، مورخ 23/ 6/ 1331 ه. ش. ص 1 و 8

41 ( 1). روزنامه اطلاعات، مورخ 24/ 6/ 1331 ه. ش. ص 5

42 ( 1). روزنامه اطلاعات، مورخ 26/ 6/ 1331 ه. ش. ص 1 و 8

43 ( 1) روزنامه اطلاعات، مورخ 25/ 6/ 1331 ه. ش. ص 1 و 4

44 سيد على قاضى عسكر، همراه با خليل (گزارش سفر حج مرحوم آيت الله كاشانى در سال 1331)، 1جلد، نشر مشعر - تهران، چاپ: 1، 1384.

45 ( 1) روزنامه اطلاعات، مورخ 5/ 6/ 1331 ه. ش. ص 1 و 5

46 سيد على قاضى عسكر، همراه با خليل (گزارش سفر حج مرحوم آيت الله كاشانى در سال 1331)، 1جلد، نشر مشعر - تهران، چاپ: 1، 1384.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109